29
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

بسيار كهنه درى است، به جاى صيغه جمع متكلّم و مخاطب».
ضمناً بايد اشاره نمود كه صيغه «كردى تان»، در اصل «كردتانى است...». آيا مؤلّف، شاهدى بر اين نوع استعمال دارند؟ و چه طور آن را صيغه بسيار كهنه درى دانسته اند؟ و ديگر آن كه چه طور ممكن است «كردى تان» به جاى «كردتانى» باشد؟
مقدّمه، به هيچ روى متناسب با متن كتاب نيست. عنوانى كه از براى مقدمه نهاده اند (تشيّع و سير آن در ايران) به جاست بر كتابى گذاشته شود، نه بر توضيح مختصر ايشان.
در ص 1، س 10 مقدّمه گفته اند: «فقها و متكلّمين نيز پيروان على عليه السلام و يازده فرزندش را شيعه لقب داده اند». گويا اشتباه شده است؛ چون شيعه تنها بر اين گروه اطلاق نمى شود (ر.ك: فرق الشيعة، نوبختى؛ ملل و نحل، شهرستانى؛ صبح الأعشى، ج 14، ص 226؛ ترجمه مفاتيح العلوم، بنياد فرهنگ ايران، از حسين خديو جم، ص 31).
ص 213: «در اين عبارات كه از ترجمه تفسير طبرى نقل شده، لغات عربى به ندرت ديده مى شود و جز كلماتى چون: محراب و مسجد و فتوح و پيغمبر كه جنبه دينى دارند، دو كلمه قوى و امين ديده مى شود...». البته پيغمبر، عربى نيست و دو واژه محراب و مسجد هم ريشه اى غير عربى دارند.
ص 210، آن جا كه مقايسه [اى] بين تفسير ابوالفتوح و ترجمه تفسير طبرى مى كنند، آورده اند: «مثلاً استعمال لفظ اندر كه بعدها در و اندرينكه اندر، و پيغامبر كه پيغمبر به كار رفته...». آيا «اندرين»، صورت كهنه «اندر» است؟
نظير اين اشتباهات، اندك نيست و به ذكر همين مقدار، بسنده شد». ۱

1.مجلّه راهنماى كتاب، سال يازدهم، ش ۷، مهر ۱۳۴۷، ص ۳۹۳ ـ ۳۹۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
28

مى بافتند بر خداى عز و جل دروغى» (ترجمه تفسير طبرى، ص 678، س 4).
فرو نگريستن: فرو نگريدن: «آن كه به سرِ تنور آمد و فرو نگريد» كه مى بايست، فرو نگريدن» مى آوردند؛ زيرا فعل در اين جا «فرو نگريدن» است، نه «فرو نگريستن».
لبنك: كِرمى است كه آن را ديوك خوانند (برهان قاطع)، ارزه». ارضه، بدين صورت صحيح است، نه صورت فوق؛ چنان كه در همين كتاب در جايى ديگر آمده است: «اين، كار ارضه است؛ يعنى لبنك (ج 4، ص 162). «الأرض»: چوب خوره. «الأرضة»، يعنى البلعة (ورق 69، نسخه خطّى).
ها زدن: پياپى و بسيار زدن، مكرر رزدن (يادداشت مؤلّف): «مردم، دست به پشت او ها مى زدند و او را مى انداختند». معنى تكرار، گويا از «مى» استمرار است.
ها شدن: بشدن: «گفت: ارواح ايشان، در حوصله مرغان سبز ها شد كه از جوى هاى بهشت، آب خورند» كه «سبزه ها شد» درست است، جمع «سبزه».ها در اين جا پيشوند نيست.
وداعگاه: ميعاد و محلّ توديع: «مالك دينار گويد: سالى از سال ها به حج مى شدم؛ آن جا كه وداعگاه بود». محلّ توديع درست است، نه ميعاد (رجوع كنيد به: صرف مير).
در ص 155 آمده است: «.. اين فعل (كردمانى) را كه در مورد شرط و جزا با الف و نون و ياء شرطى استعمال مى كردند، در نظم، كمتر به آن شكل و هيئت، ديده مى شود».
در ص 156، چنين گفته اند: «با كمى دقّت، معلوم مى شود كه دو هيئت مانى}و ثانى} در دو مورد، يكى...».
در ص 155 پسوند را «انى» و در ص 156، پسوند را «مانى» دانسته اند.
و نيز در ص 155 گفته اند: «استعمال دو صيغه كردمانى} و كردى تان}كه صيغه

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115366
صفحه از 504
پرینت  ارسال به