و در تفسير آيه: «وَالنَّجمِ إِذا هَوى»۱ ، مطالبى و مباحثى از علم نجوم ذكر مى كند كه همگى دلالت دارد بر اينكه شيخ در اين دانش ورود كرده و مطالعاتى به عمل آورده و سرمايه اى تحصيل نموده است. فقط براى نمونه يكى از اين قسمتها را نقل مى كنيم:
«وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ» ؛ براى او منازل انداختيم. و آن بيست و هشت منزل است كه قمر هر شبانه روزى به منزلى باشد و نامهاى او اين است: شرطين و بطين و ثريا و دبران و هقعه و منعه و ذراع و نشره و طرفه و جبهه و زهره و صرفه و عوا و سماك و غفر و زبانا و اكليل و قلب و شوله و نعايم و بلده و سعد ذابح و سعد بلع و سعد سعود و سعد الاخبيه و فرع الدلو المقدم و فرع الدلو المؤخر بطن الحوت. چون به منزل آخرين رسد، چنان شود كه با سر شاخ خرما ماند... «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها» ؛ نه آفتاب را بايد كه ماه را دريابد؛ بل ايشان در فلك خود مى گردند پيوسته و هر يكى را از آن حدّى هست كه از آن در نگذرند و ابوصالح گفت: معنى آن است كه هيچ دو از آن نور نگيرند از يكديگر و گفتند، معنى آن است كه هر يكى از ايشان درنيابد ديگر را در آنچه او را براى آن آفريده اند؛ يعنى به جاى او نبايستد. «وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ» ؛ و نه شب، روز را سبق برد؛ براى آنكه هر يكى را از آن مقدارى نهاد و خداى تعالى مقدّر كرد.
«وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسبَحُونَ»۲ ؛ و همه در فلك خود شناء مى كنند؛ يعنى آفتاب و ماه و كواكب و فلك عبارت است از مجرى و موضع سير آفتاب و ماه... (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 410). ۳