الذِّئْبُ» . و اين آن است كه در مثل گفتند: اذكرتني الطعن وكنت ناسياً. پدر را گفتند: «لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ» 1 (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 113). 2
5. عبداللّه عباس گفت: ضرب تازيانه خواست و اين آن مثل سائر است كه گفته اند: رمتنى بدائها و انسلت، و دگر مثل كه گفته اند: خذاللص من ان يأخذك (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 126). 3
6. اگر او دزدى كرد، يعنى بن يامين، او را برادرى بود پيش از اين، او نيز دزدى كرد. يوسف را گفتند و او را خواستند و اين آن مثل است كه گويند. عذره الشرّ من جرمه. عذرش از گناه بدتر است (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 150). 4
15. خصوصيّات دستورى و لغوى و شيوه نثر ابوالفتوح
نثر ساده و شيواى ابوالفتوح، با اينكه در عداد كتب علمى قرن پنجم به شمار مى آيد، مع هذا آثار سبك قديم در آن هويداست و شيخ به شيوه پيشينيان از استعمال ۵ ياى استمرارى و شرطى و تمنّايى و مانند آنها در افعال انشايى سرباز نزده. به علاوه، لغات ۶ فارسى و تركيباتى از كلمات فارسى دارد كه برخى از آنها
1.يوسف (۱۲): آيه ۱۴، ۱۷.
2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۲۰.
3.همان، ج ۱۱، ص ۵۶.
4.همان، ج ۱۱، ص ۱۲۳.
5.«سالى قحط ناك آمد بر ايشان و ايشان رنجور شدند مى گفتند: كاشكى بمردمانى تا از اين محنت برستمانى» (تفسير ابوالفتوح رازى، مجلد اول، ص ۴۱۴)؛ روض الجنان، ج ۳، ص ۳۳۴.
مثالى ديگر: «ازهر بن راشد گويد: چون انس ما را حديث گفتى از رسول عليه السلام و ما را معنى مفهوم نشدى، پيش حسن بصرى آمدمانى و از او پرسيديمى» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص ۶۳۶)؛ روض الجنان، ج ۵، ص ۳۱.
مثال ديگر: «گفتند اگر ما دانستمانى كه كارزار خواهد بودن نرفتمانى و بر پى شما بيامديم» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص ۶۸۱)؛ روض الجنان، ج ۵، ص ۱۴۴.
6.براى ملاحظه و مطالعه در لغات فارسى و تركيباتى از آن كلمات به صفحات ۸۴ تا ۱۳۴ [چاپ اوّل]، فصل مربوط به لغات نادر تفسير مراجعه شود.