299
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

... و [از خداى تعالى] بترسى خداى [تعالى] به آنچه شما مى كنى داناست (ص 149، ترجمه آيه 127، سوره حزب، نيمه اول).
برخى ۱ از محقّقان معتقدند كه در لهجات بعض از نقاط ايران، دال آخر صيغه جمع مخاطب را (كنيد ـ خوريد) و مانند آن به تاى مثناة فوقيه قلب مى كرده اند؛ همچنان كه در بعض از لهجات خراسان نيز چنين بوده. بنابراين به جاى كنيد، كنيت و به جاى خوريد، خوريت مى گفته اند.
در بعض لهجات ديگر، گويا اين دال را به كلّى حذف كرده، به جاى كنيد و خوريد، كنى و خورى مى گفته اند. شيخ اين تعبير غريب را مطرداً به جاى تعبير قياسى معمولى و به عوض آن استعمال نكرده؛ بلكه هر دو شيوه را توأماً به كار برده؛ گاهى نيز در يك جمله و عبارت به هر دو طريقه تفنّن مى كند؛ مثلاً در ص 546 از مجلّد ۲ نخستين:
رسول عليه السلام به نزديك قريش آمد و ايشان را در مسجد الحرام بتان را مى پرستيدند و بتان را بياراسته بودند ايشان را ملامت كرد و گفت: شرم نداريد كه دين پدر خود ابراهيم و اسماعيل رها كرده، جمادى را مى پرستى.
به طورى كه در اين عبارت ملاحظه مى شود، شيخ به هر دو شيوه نگارش دست زده و «شرم نداريد» و «جمادى را مى پرستى» آورده و اين خود نشان مى دهد كه روش اخير، يعنى به كار بردن صيغه مفرد مخاطب با فاعل جمع، از نظر وى تفاوتى نداشته، يكسان تلقّى مى گرديد و چون شواهد متعدّد و مثالهاى بسيار در اثناى تفسير در دست است، لذا اين نظر را بايد كلّى و معتبر دانست كه در لهجه رى ذال

1.ر.ك: تفسير شيخ [ابوالفتوح رازى]، تهران، ۱۳۱۵، ج ۵، ص ۶۴۶.

2.روض الجنان، ج ۴، ص ۲۷۹.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
298

در مورد اين استعمال غريب، عقايد مختلفى اظهار شده؛ بعضى را عقيده بر اين است كه در حدود خراسان و رى ذالهاى معجمه قديم پارسى را از قديم دال مهمله يا تاى مثنّاة و يا ياى تحتانى تلفّظ مى نموده اند؛ مانند باذ و ماذر و براذر و خذاى كه باد و مادر و برادر و خداى گويند، و نيز مانند كنيذ و رويذ كه كنيت و رويت مى گفته اند، و ترغبذ كه ترغبى گفته، و ازغذ كه زغى گفتند، و ماذان = مايان و دارابذ = دراوى و فارمذ = فارمى و پذام = پيام و پذمانك = پيمانه و دذو = دى و رذ = رى و پازوپد = پاى و پى و نظاير متعدّد و بى شمار ديگر، و بعيد نيست كه كنيذ و رويذ و ساير جموع مخاطب را نيز در لهجه عمومى كنى و روى از اين لحاظ گفته باشند؛ يعنى كه ذال آخر آن كلمات را به يا بدل كرده باشند و لكن آن يا در گفتن و نوشتن بالطبع ساقط شده باشد. ۱
در كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن مبتنى بر تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى نظاير استعمال صيغه مفرد مخاطب در مورد جمع با فاعل جمع فراوان ديده مى شود:
از تو فتوا مى پرسند [يا محمّد] در زنان. بگو كه خداى [تعالى] شما را فتوا مى كند در [حقّ] ايشان و آنچه خوانده شود بر شما در كتاب در [باب] آن دختركانى يتيم كه [در حجر شما باشند و] شما آن [نصيب] كه ايشان را مقدّر و مفروض كرده اند، نمى دهى و رغبت مى كنى از نكاح ايشان و ناتوانان از فرزندان و در آن كه در حق يتيمان قيام كنى به قسط و عدل و راستى. و آنچه شما كنى از خيرات خداى [تعالى] به آن عالم است و هميشه عالم بوده است». (ترجمه آيه 126 از سوره حزب، ص 149، نيمه اول).
مثال ديگر:

1.ر.ك: سبك شناسى، ملك الشعراء بهار، شماره ۱، ج ۲، ذيل ص ۳۹۳.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115931
صفحه از 504
پرینت  ارسال به