و در تفسير ابوالفتوح از اين صيغه به هيئت خاصّ، همين يك مورد ملاحظه شده است.
قاعده: با كمى دقّت معلوم مى شود كه دو هيئت «مانى» و «تانى» در دو مورد يكى در جمع متكلّم و ديگرى در مورد مخاطب در آن زمان استعمال مى شد كه در دو صورت يكى فعل استمرارى و ديگرى به جاى ياى بعد از تمنّى و ترجّى و تشبيه است. در ساختن هيئت فعلهاى مزبور بايد مصدر را مرخّم كرد؛ يعنى نون مصدرى را از آخر آن انداخت و بعد هيئت «مانى» و «تانى» را به آن ملحق كرد.
در آخر فعلهايى كه به هيئت مزبور ساخته شده اند، ياى تمنّى و ترجّى و ياى شرطى و ياى استمرارى آورده؛ چون: «كاشكى بمردمانى» و «اگر دانستمانى» و «به آن خير برسيدمانى».
مثال:
سالى قحط ناك آمد بر ايشان و ايشان رنجور شدند، مى گفتند: كاشكى بمردمانى تا از اين محنت برستمانى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 414). ۱
مثال ديگر:
در خبر است كه جابر گفت: كاشك تا اين همه ما كرده بودمانى و در حقّ ما اين آيه آمده بودى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 642). ۲
در دو مثال اخيرالذكر، هيئت خاصّ فعل به صورت تمنّى و ترجّى استعمال شده است.
و امّا فعلهاى شرطى در هيئت مذكور:
مثال: