معنى مفهوم نشدى، پيش حسن بصرى آمدمانى و از او پرسيديمى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 636). ۱
مثال ديگر:
«اگر به بدل جبرئيل، ميكائيل به تو آمدى، به تو ايمان آوردمانى» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 164). ۲
افعال استمرارى به صورت و هيئت خاصّ خود در تفسير شيخ ضمن مثالهاى متعدّد ديده مى شود؛ چون: «ما خواستمانى كه در آن خيرى بودى» و نيز در جمله «شما را نيز خير بودى» كه «مى» استمرارى به جاى اينكه در اوّل فعل ماضى آورده شود، به صورت «ى» در آخر فعل در آمده.
موارد مشابه بسيارى از شيوه استعمال افعال استمرارى و آوردن «ى» در آخر فعل به جاى «مى» در ابتداى آن، در كتاب ترجمه و قصّه هاى قرآن مبتنى بر تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى ديده مى شود. اينك چند نمونه از همين مورد در آن كتاب:
مثال:
خداى تعالى ايشان را گفت: چندين سرزنش مى كند آدميان را به گناه... اگر هواى نفس و شهوت كه در آدميان نهاده ام در شما نهادى، از شما همان آمدى كه از ايشان (ص 70، نيمه اوّل، قصّه هاروت و ماروت).
مثال ديگر:
گفتند: اگر ما دانيمى كه [آنجا] جنگ خواهد بود، پس روى كنيمى شما را. ايشان آن روز به كفر نزديك تر بودند از آنكه به ايمان (تفسير ابوالفتوح رازى، ص 104، ترجمه آيه 167، سوره آل عمران). ۳