برفت» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 83).
مثال ديگر:
... تا گفت او را اولى تر آن باشد كه اين شخص را يا اين چيز را فلان خوانند و حاجت نبود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 83). ۱
مثال براى «اولى ترين»:
گفت: پيغمبران برادران اند از مادران مختلف و دينشان يكى است و اولى ترين مردمان به عيسى بن مريم منم كه محمّدم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 74). ۲
به علاوه اين دو مورد، كه نمونه آنها داده شد، همين قاعده قياساً درباره لفظ «ارذل» به كار رفته و «ارذل تر» در نثر تفسير شيخ ديده مى شود؛ مثال:
«وَمِنْكُم مَن يُرَدُّ إلى اَرذَلِ العُمُرِ»۳ ؛ و بهرى از شما آن باشند كه ايشان را ردّ كنند به ارذل تر و خسيس تر عمرى و آن حالت پيرى و خرفى باشد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 582). ۴
در نثر ترجمه قرآن از تفسير ابوبكر عتيق شواهدى از نوع «اولى تر» و «اولى ترين» ديده شد كه براى مطالعه و مزيد استفادت علاقه مندان، يكى دو نمونه از هر يك نقل مى شود:
عبداللّه جبير گفت: فرمان رسول نگاه داشتن اولى تر بود. ايشان فرمان نكردند (ص 17، نيمه اوّل، چاپ تابان، 1338).
مثال ديگر:
اگر ديده ور گرديد و پديد آيد كه آن دو تن [كه سوگند خوردند] سزاوار بزه