خود يكى از خصوصيّات املايى است.
مثال:
«و اين معنى به جائيهاء ديگر مستقصى گفته شود ان شاء اللّه تعالى» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 34). ۱
و همچنين گاهى «ه » را به جاى «ء» به كار مى برد و «جايگاهى» را به هيئت و شكل «جايگائى» در مى آورد.
مثال:
«وامّا عثمان به جايگائى كه لايق او بود، بنشست». ۲
و نيز وقتى به عكس اين شيوه، «ء» را به «ه » برمى گرداند و «جايى» را به صورت «جاهى» مى نويسد.
مثال:
هر يكى از ايشان چندان زيردستان دارند از فرشتگان كه عدد قطره باران و ريگ بيابان و برگ درختان و از آسمان هفتم تا جاهى كه او را مرمويا گويند پانصد ساله راه است (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 80). ۳
13. يكى ديگر از خصوصيّات دستورى نثر ابوالفتوح، شيوه الحاق «ش» ضمير متّصل است به آخر كلماتى كه بهاى غير ملفوظ مختوم اند؛ چون: «عدّه يش» ۴ در اين عبارت:
1.روض الجنان، ج ۱، ص ۸۴.
2.كلمات مختوم به «ه» درموقع وحدت «هاى» آنها حذف مى شود؛ چون: «شناه» كه در موقع افزودن «ياى» وحدت مى شود: «شنايى».
3.روض الجنان، ج ۱، ص ۱۹۴.
4.«اگر طلاق رجعى باشد و مادر فرزند باشد عدّه يش چهار ماه و ده روز بود و اگر مادر فرزند نباشد، عدّه يش دو ماه و پنج روز بود و اگر طلاق باين بود، عدّه يش عدّه مطلقه بود». (تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص ۳۸۶). [روض الجنان، ج ۳، ص ۲۶۴]