317
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

ـ هاكِن» و نيز «هاگيتن» به معنى گرفتن و «هاگير» به معنى بگير در لهجه سمنانى و «هائيتن» به معنى گرفتن در لهجه طبرستان و «هاير» به معنى بگير در همين لهجه و «هاگتن (= گرفتن) و هاگته (گرفته است)» در لهجه شهميرزادى نشان مى دهد كه تغييرى در لهجه نواحى مزبور ظاهر نشده و به شيوه روزگار پيشين باقى مانده است.
اكنون گوييم كه شيخ در اثناى تفسير همين هيئت را عيناً حفظ كرده و پيشاوند «ها» را بر سر افعال در آورده است؛ مانند:
آن گه با او بگويند: «اقبض فيقبض»؛ هاگيرا و هاگيرد. بار ديگر گويند: «اقبض» او هاگيرد.
مثال ديگر:
«مردم دست به پشت او ها مى زدند و او را مى انداختند و او واپس مى نگريد» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 541). ۱
مثال ديگر:
رسول عليه السلام گفت: رها كنى تا بيايد. چون نزديك در آمد، حربه از دست حارث بن الصمه هاگرفت و حربه بر گردن او زد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 661). ۲
مثال ديگر:
«وَقالَ لاَتَّخَذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفرُوضاً»۳ ؛ گفت: يعنى شيطان هاگيرم از بندگان تو نصيبى به قدر مقطوع (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 48). ۴
از آثار نثر دوره اوّل (آوردن پيشاوند «ها» بر سر افعال) در اسكندرنامه هم آمده و

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۲۶۷.

2.همان، ج ۵، ص ۹۲.

3.نسا (۴): آيه ۱۱۸ .

4.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۲۱.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
316

اگر زن آزاد بود و اگر برده و اگر آبستن بود، عدّه يش ابعد الاجلين باشد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 400). ۱
و مانند «روزه يش»:
آنچه محرّمات و واجبات است، نمازش واجب نبود يا درست نيايد و روزه يش درست نباشد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 373). ۲
و نيز مانند «اندازه يش».
و متعه دهى ايشان را بر توانگر باشد اندازه يش بر درويش اندازيش بر خود دارى واجب را بر نيكوكاران (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 399). ۳
ممكن است اين روش (موقع افزودن «ش» يايى هم بر سر آن در مى آوردند) تحت تأثير لهجه رى باشد كه متمايلاً به كسره و كسره مضاف به ياء تبديل شده باشد.
14. ديگر از خصوصيّات نثر تفسير شيخ آوردن پيشاوند «ها»ست بر سر افعال.
در اين مورد يادآور مى شويم كه به كار بردن «ها» كهنه و قديمى است و درباره لسان اهل قومس و جرجان، المقدس در كتاب احسن التقاسيم نوشته:
زبان قومس و جرجان نزديك به يكديگر است و در زبانشان هاء به كار مى برند و مى گويند: ها ده و ها كن (يعنى بده و بكن)، و اين زبان را حلاوتى است» (ص 368).
«هاى» مورد اشاره صاحب احسن التقاسيم هم اكنون در لهجه هاى سمنان و دامغان و شاهرود و نيز در لهجه طبرستان مورد استعمال دارد و مردم اين نقاط، مثلاً در شهميرزاد و بابل، به جاى بده مى گويند: «هاده» و به جاى بكن مى گويند: «هاكون

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۲۹۷.

2.همان، ج ۳، ص ۲۳۲.

3.همان، ج ۳، ص ۲۹۵.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115337
صفحه از 504
پرینت  ارسال به