333
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

ذوق و استعداد و شايستگى خود را در تلفيق آن با شعر پارسى نشان داده. ترتيب ذكر «عدو» و «عدَد»، كه نوعى از جناس است، مشعر بر اطّلاعات ادبى سراينده آن مى باشد.
4. در ج 1، ص 459 ۱ ، در تفسير آيه: «فَخُذْ اَربَعَةً مِنَ الطَّيرِ فَصُرهُنَّ إِلَيكَ» ، به مناسبت مقام رباعى ذيل را ذكر كرده:

سيمرغ نه اى كه بى تو نام تو برندطاووس نه اى كه با تو در تو نگرند
بلبل نه كه بر نواى تو جامه درندآخر تو چه مرغىّ و تو را با چه خرند
و پس از آن، اين بيت را استشهاداً آورده:

از درد دل محبّ حبيب آگه نيستمى نالد بيمار و طبيب آگه نيست
5. در ج 1، ص 637 ۲ ، در تفسير آيه: «قُل مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» ، و در بيان اينكه مراد مرگ حقيقى نيست، بلكه كنايه از شدّت خشم است در كلام عرب، گويد:
و در كلام ما (يعنى در زبان فارسى)، همچنين چنان كه شاعر گفت: شعر، مصراع:خاموش باش خشك فروپژ مرو بمير.
6. در جلد يكم، صفحه 656 ۳ ، در تفسير آيه: «وَلا تَهِنُوا وَلا تَحزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَونُ»۴ گويد:
و شاعرى از پارسيان، ممدوح خود را تسليت مى دهد از وهنى كه در يكى از جنگها در لشكر او افتاد، مى گويد:

اى خداوند گر از لشكر تو پيش روىبى تو در حرب گرفتار شد الحرب سجال
نه همه ساله ظفر اهل ظفر يافته انديا نه هرگز نه چشيداست بدى نيك سگال
گر همه ساله بود كامروا مردم نيك
پس چه بود آن همه ناكامى پيغمبر و آل.

7. در ج 2، ص 39 ۵ ، در تفسير آيه: «وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ»۶ ، يك بيت فارسى را كه از امثال سائره به شمار بوده، آورده است:

فريدون فرّخ فرشته نبودز مشك و ز عنبر سرشته نبود.
اين بيت از حكيم ابوالقاسم فردوسى، سخنور نامى طوس، است.
8. در ج 2، ص 52 ۷ در تفسير آيه: «وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»۸ گويد:
خداوند از بد و نيك كارهاى شما آگاه است؛ چنان كه شاعر پارسى گويد:

سرّ تو كه داراى فلك مى دانداو موى به موى [و] برگ برگ مى داند
گيرم كه به زرق خلق را بفريبىبا او چه كنى كه يك به يك مى داند.
9. در ج 2، ص 68 ۹ در تفسير آيه: «لا يُحِبُّ اللّهُ الجَهْر»۱۰ گويد:
و اين معنى خواست شاعر، آنجا كه گفت:

وَبَعْضُ الحِلم عِندَ الجَهْلِ لِلذِّلَّةِ اِذْعانٌوَفِي الشَّرِ نَجاةٌ حينَ لا يُنجِيكَ إِحْسانٌ

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۲.

2.روض الجنان، ج ۵، ص ۳۴.

3.همان، ج ۵، ص ۸۰ .

4.آل عمران (۳): آيه ۱۳۹.

5.روض الجنان، ج ۶، ص ۹۷.

6.نسا (۴): آيه ۱۰۴.

7.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۳۴.

8.نسا (۴): آيه ۱۲۸.

9.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۶۸.

10.نسا (۴): آيه ۱۴۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
332

وجه معروف؛ و اگر نباشد، امهال و تخليه كنى تا عدّه ايشان به سر آيد و از بند شما بيرون شوند و ايشان را معذّب ندارى بين الباب والدار لا اَيّماً ولا ذات بعل؛ نه شوهر دارند و نه ندارند، به شما زن بى شوهر باشند و از بند شما نارسته شوهرى ديگر نتوانند كردن. و غرض از آيه، نهى از ضرار است و اين نوعى تعذيب باشد و خداى تعالى نهى مى كند از اين. و آن شاعر پارسى اين معنى در نظم آورد در حقّ كسى كه او را به وعده هاى خلاف، معذّب مى داشت و جواب كلّى نمى داد؛ تا آيس شدى و «اليأس احدى الراحتين». پس او ممدوحش را مى گويد:

يا مركز معروف و يا معدن احسانجز من ز تو با شكر سراسر همه انسان
ز احسان وز معروف نزيبد چو منى رانه امساك به معروف نه تسريح به احسان
بى مايه بودن شاعر و ابتدايى بودن شعر كاملاً هويداست؛ زيرا به هيچ وجه از جزالت و انسجام جُمل و حُسن تركيب، بهره وافى ندارد و گويى شاعر پارسى تنها به خاطر ترجمه آيه مذكور، آن هم به نظم، دست به كار شعر ساختن شده.
3. در ص 430 ۱ ، از مجلّد اوّل در تفسير آيه: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ»۲ ، به تقريبى رباعى ذيل را، كه ترجمه و معنى آيه را متضمّن باشد، آورده:

شاها همه فتح در سر رايت توستوين نادره بازپسين غايت توست
هر چند كه لشكر عدو بى عدد استكم فئةٍ قليلةٍ آيت توست
اين رباعى نسبت به اشعار ديگرى كه ذكر شده، پرمايه تر است و پختگى و ورزيدگى شاعر را در نظم آن آشكار مى كند، مخصوصاً با تركيب قسمتى از آيه قرآن،

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۷۴.

2.بقره (۲): آيه ۲۴۹.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115391
صفحه از 504
پرینت  ارسال به