335
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

تأسّف اين بيت گويى:

دردا و دريغا كه از آن خاست و نشستخاكى است مرا بر سر [و] بادى است به دست.
14. در ج 2، ص 386 ۱ ، در تفسير آيه: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسرِفُوا»۲ :
و گفته اند تعدّى مى كند اكل و شرب از منفعت به مضرّت؛ يعنى تا به حدّ خود باشد، نافع بود؛ چون از حدّ خود بگذرد، مضرّت آرد و اگر همه داروى سود كننده باشد؛ چنان كه شاعر پارسى گفت:

كه پا زهر زهر است كافزون شوداز اندازه خويش بيرون شود.
15. در ج 2، ص 641 ۳ :
او بمانى كه تو را بندگى او به از آزادى ديگران است:

آزاد مكن ز بندگى هيچ مراكاين بندگى از هزار آزادى بِه.
16. در ج 3، ص 141 ۴ ، در تفسير آيه: «فَلَمّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ اليَومَ لَدَينا مَكِينٌ أمِينٌ»۵د ر سوره يوسف گويد:
چون [يوسف] بيامد و ملك با او سخن گفت... و او به سخن در آمد، از سخن او مايه علم او بشناخت و پايه قدر او بدانست و از آنجا گفت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه الصلوة والسلام) كه: «المرء مخبوء تحت لسانه؛ مرد در زير زبان پنهان است»... . شاعر پارسيان گويد: نظم:

سخن آراى هر چه برداردمايه خويش از آن پديد آرد
بنمايد به خلق پايه خويشآگهى شان دهد ز مايه خويش
گر چه مردى بزرگوار بوددر معانى سخن گزار۶بود
تا نگويد سخن ندانندشخيره و عمر ساى خوانندش
مرد زير زبان بود پنهانساير است اين مثل به گرد جهان
17. در ج 3، ص 466 ۷ ، در تفسير آيه: «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا»۸ :
و اينكه حضرت مريم تا سعى نكرد، روزى بدو نرسيد گويد و شاعر اين معنى خوش گفته:

تَوَكَّل عَلَى الرّحمنِ فِي كُلّ حاجَةٍوَلا تَترُكَنَّ۹الجِدَّ فِي شِدَّةِ الطَّلَبْ
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ قالَ لِمَريَمٍوَهُزِّىْ بِجِذْعِ النَّخْلَ تَساقَطِ۱۰الرُّطَبْ
وَلَوْ شاء أَن تَجنيهِ مِن غَيرِ هَزَّةٍجَنَتْهُ وَلكِنْ كُلُّ شَيءٍ لَهُ سَبَبْ
و اين معنى نيز به پارسى كسى گفته:

برخيز و فشان۱۱درخت خرماتا شاد شوى رسى به بارش
كان مريم تا درخت ننشاندخرما نفتاد در كنارش
18. در ج 4، ص 489، در تفسير آيه ۱۲ : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ»۱۳ گويد:

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۱۷۵.

2.الأعراف (۷): آيه ۳۴.

3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۵۰ .

4.همان، ج ۱۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۰.

5.يوسف (۱۲): آيه ۵۴ .

6.در متن «سخن گذار» با ذال نقطه دار ضبط شده.

7.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۷۱.

8.مريم (۱۹): آيه ۲۵.

9.در متن «فلا تنزلن» ضبط شده.

10.در متن «تسقط» ضبط شده.

11.در متن «فشان» ضبط شده و احتمال دارد «نشان» صحيح باشد.

12.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۳۲۱.

13.الزمر (۳۹): آيه ۲۹.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
334

و گويند عنصرى اين را ترجمه گفت؛ چنانك الفاظ تقديم و تأخير نكرد و آن اين است:

و بهرى بردبارى نزد نادانى بود خوارىواندر بود رستن چو نرهاند نكوكارى.
10. در ج 2، ص 139 ۱ ، در تفسير آيه: «فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الأَرضِ...»۲ گويد:
رسول خدا گفت: خداى منّت نهاد به سه چيز بعد از سه چيز: به بوى از پس مرگ؛ چه اگر نبودى هيچ كس مرده را دفن نكردى. به اين جانور كه در دانه افتاد كه اگر نه آن بودى، پادشاهان حبوب ادّخار كردندى به جاى زر و سيم ايشان را آن به بودى. و به مرگ پس از پيرى كه مرد چون سخت پير شود، او را از خود ملال آيد. در آن وقت مرگ او را راحت باشد؛ چنان كه حكيم سنايى گويد:

اگر مرگ خود هيچ راحت نداردنه بازت [د] رهاند همى جاودانى.
11. در ص 176، از مجلّد دوم ۳ ، در تفسير آيه: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُو?تُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»۴ ، كه به روايت مشهور در شأن حضرت امير عليه السلام نازل گرديده و صاحب (مراد صاحب بن عبّاد است)، گويد:

وَلَمّا عَلِمْتُ بِما قَد جَنَيتُوَاَشفَقتُ مِن سَخَطِ العالِمِ
نَقَشتُ شَفيعي عَلى خاتَمِياِماماً تَصَدَّقَ بِالخاتَمِ
ترجمها بعض الشعراء:

چون جرم خويش ديدم ترسيدم از خداراندم بسى ز ديده به رخسار بر دموع
نام شفيع خود به نگين بر نوشتم آنك انگشترى خويش ببخشيد در ركوع
12. در ج 2، ص 186 ۵ ، در تفسير آيه: «وَقالَتِ اليَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ»۶ ، اشعارى چند در نكوهش بخل گفته؛ از جمله از ابن طباطبا ۷ اين دو بيت را نقل كرده است:

وَكاتِبٍ حاسِبٍ إن رَمَت مُلتَمِساًما فِي يَدَيهِ إذا ما جِئتَ مُحتَدَيهِ
أضافَ تِسعِينَ تَقفُوها ثَلاثَتُهاإلى ثَلاثَةِ آلافٍ وَتِسعِمائَةِ
[و هم او گفت]:

إن رُمتُ ما فِي يَدَيكَ مُلتَمِساًأو جِئتُ أشكُو إلَيكَ ضِيقَ يَدِي
عَقَدتَ بِاليَسار اَربَعَةًمَنقُوصَةً سَبْعَةً مِنَ العَدَدِ.
يوسف ۸ عروضى اين معنى را به پارسى گفت:

هفت كم كن تو از چهار هزاربه كف اندر نگاهدار شمار
پس بدان آن زمان كه كف اميركس نبيند مگر بدين كردار
اين ابيات مشتمل است بر آنكه اين كس كه اين عددها را شمار برانگشت گيرد از سه هزار و نهصد و نود و سه، هر دو دست او بسته بود.
13. ج 2، ص 194 ۹ :
او از كار خود در ركوع و سجود است و تو از حسد او در قيام و قعودى، و فردات پيدا شود ثمره اين خواست ۱۰ و نشست كه خاكت بر سر بود و بادت به دست. باش تا انگشت حسرت در دندان ندامت گيرى و به زبان

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۳۴۹.

2.مائده (۵): آيه ۳۱.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۵.

4.مائده (۵): آيه ۵۵ .

5.روض الجنان، ج ۷، ص ۵۲.

6.مائده (۵): آيه ۶۴.

7.ابوالحسن محمد بن احمد بن محمد علوى اصفهانى، معروف به ابن طباطبا، از شعراى عربى گوى مشهور ايرانى است در سال ۳۲۲ه .

8.براى اطلاع از شرح حال اين شاعر ر.ك: تفسير ابوالفتوح، تهران، تيرماه ۱۳۱۵، ج ۵، ص ۶۴۴، ذيل شماره ۲.

9.روض الجنان، ج ۷، ص ۷۲.

10.در متن «خواست» ضبط است.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115274
صفحه از 504
پرینت  ارسال به