كقوله: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ » ۱ .
شيخ نيز در تفسير خود فصلى به نام اسماى قرآن دارد كه با كمى دقّت معلوم مى شود تفسير روض الجنان و روح الجنان تا چه اندازه از تفسير تبيان شيخ طوسى متأثر شده. فصل مربوط به نامهاى قرآن از تفسير شيخ، ج 1، ص 4 ۲ :
در نامهاى قرآن و معانى آن بدانكه خداى جلّ جلاله اين كتاب را در قرآن به چند نام برخواند: قرآنش خواند، و فرقان و كتاب، و ذكر، و تنزيل، و حديث، و موعظة، و تذكره، و حكم، و ذكرى، و حكمة، و حكيم، و مهيمن، و شافى، و هدى، و هادى، و صراط المستقيم، و نور، و رحمه، و حبل، و روح، و قصص و... و ما هر يك را بگويم كه كجا گفت.
اما قرآن فى قوله تعالى: «إنَّ هذا القُرآنَ يَقُصُّ عَلى بني إسرائيلَ»۳ ، و فى قوله: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»۴ و امثال او بسيار است. مفسّران اختلاف كردند در معنى اش؛ عبداللّه عباس مى گويد: مصدر قرء يقرء است؛ چون: رجحان و نقصان و خسران. معنى اش اتّباع بود و معنى تلاوت هم اين باشد، براى آنكه خواننده تتبّع حروف مى كند در حال خواندن و قرائت و تلاوت به يك معنى باشد. و قتاده مى گويد: اصل او «من قرأت الشيء إذا جمعته وضممت بعضه إلى بعض». اصل او از جمع باشد؛ چنان كه عمرو بن كلثوم گفت:
ذَراعي عَيطَلٍ أدَماءِ بكرٍهجانَ اللّون لَم تَقرَأ جَنِينا
أى لم تضم رحمها على جنين؛ يعنى رحم خود بر هيچ بچه جمع نكرد. وصف شترى مى كند كه هرگز بار برنگرفت و بعضى ديگر گفتند اشتقاق او «من قريت الماء في الحوض» باشد، و قول اوّل درست تر است و مرجع