اكنون ديباچه تفسير طبرى را، كه متضمّن شرح استفتاى پادشاه سامانى از علماء و فقهاى خراسان درباره تجويز ترجمه قرآن و تفسير آن به پارسى و نيز اجتماع علماى خراسان در بخارا و صدور فتواى بر جواز ترجمه قران به فارسى و چگونگى ترجمه آن به وسيله هيئت دانشمندان و مفسّرين و نام ايشان و حذف اسنادات آن است، به عنوان نمونه نخستين تفسير پارسى، كه در عين حال كهنه ترين سبك نثر پارسى و دومين نثر موجود به زبان فارسى است، در ذيل نقل مى كنيم:
ديباچه ترجمه تفسير محمد بن جرير الطبرى
اين كتاب تفسير بزرگ است از روايت محمد بن جرير الطبرى رحمه الله، ترجمه كرده به زبان پارسى درى، راه است، و اين كتاب را بياوردند از بغداد. چهل مُصحَف بود، نبشته به زبان تازى و به اسنادهاى دراز بود و بياوردند سوى امير سديد مظفر ابوصالح منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعيل(رحمة اللّه عليهم اجمعين). پس دشخوار آمد بر وى خواندن اين كتاب و عبارت كردن آن به زبان تازى. و چنان خواست كى مرين را ترجمه كنند به زبان پارسى، پس علماى ماوراء النهر را گرد كرد و اين از ايشان فتوا كرد كى روا باشد كما اين كتاب را به زبان پارسى گردانيم؟ گفتند: روا باشذ خواندن و نبشتن تفسير قرآن به پارسى، مر آن كس را كه او تازى نداند، از قول خداى عزّوجلّ كى گفت: «وَما اَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلاّ بِلِسان قَومِهِ»۱ ؛ گفت: من هيچ پيامبرى را نفرستادم، مگر به زبان قوم او، و آن زبانى كه ايشان دانستند، و ديگر آن بُوَذ كاين زبان پارسى از قديم باز دانستند، از روزگار آدم تا روزگار اسماعيل عليه السلام و همه پيامبران و ملوكان زمين به پارسى