« «وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»۱ ؛ واندر نخواهيم از تنى مگر توانايى».
مثال ديگر:
و اين سورة الاحزاب به مدينه فرود آمده است و بيشتر اندر كار فتوحهاى پيغامبر است عليه السلام و چون پيغامبر هجرت كرد و از مكّه به مدينه آمد، هر روزى نو نو فتوحها همى بود و هيچ روز و شب نبودكى او و ياران او آرام يافتند.
به علاوه، جمع بستن جمع عربى را در اين عبارت مى بينيم: «فتوحها» كه به قاعده فارسى با «ها» جمع بسته؛ اگر چه اين كار در نثر قرن پنجم و ششم از جمله در تفسير شيخ نيز ملاحظه مى شود.
مثال ديگر:
«و امّا اندرين حقّه يكى دانه ياقوت صرخ ۲ است سولاخ نا كرده».
در اين عبارت علامت نفى «نا» را به كار برده، به جاى «ن» و اين خود از خصوصيات نثر دوره اوّل است. گذشته از اين مطالب، شيوه تركيب جمل در نثر ترجمه تفسير با تفسير شيخ تفاوت فاحش دارد؛ مثلاً در اين عبارات كه از ترجمه تفسير نقل مى شود:
و آخر عمرش بيشتران بود كى به مسجد و محراب اندر بودى؛ يك ماهان و دو ماهان و يك سالان از مزگت بيرون نيامدى و طعام هم بدان مزگت اندر خوردى و بوذى و يك شبان روز و دو شبان روز به نماز اندر بودى.
تركيبِ «يك ماهان و دو ماهان و يك سالان و يك شبان روز و دو شبان روز» و استعمال «اندر»، همگى در عبارت فوق كهنه و از خصوصيّات نثر دوره اوّل زبان