361
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

« «وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»۱ ؛ واندر نخواهيم از تنى مگر توانايى».
مثال ديگر:
و اين سورة الاحزاب به مدينه فرود آمده است و بيشتر اندر كار فتوحهاى پيغامبر است عليه السلام و چون پيغامبر هجرت كرد و از مكّه به مدينه آمد، هر روزى نو نو فتوحها همى بود و هيچ روز و شب نبودكى او و ياران او آرام يافتند.
به علاوه، جمع بستن جمع عربى را در اين عبارت مى بينيم: «فتوحها» كه به قاعده فارسى با «ها» جمع بسته؛ اگر چه اين كار در نثر قرن پنجم و ششم از جمله در تفسير شيخ نيز ملاحظه مى شود.
مثال ديگر:
«و امّا اندرين حقّه يكى دانه ياقوت صرخ ۲ است سولاخ نا كرده».
در اين عبارت علامت نفى «نا» را به كار برده، به جاى «ن» و اين خود از خصوصيات نثر دوره اوّل است. گذشته از اين مطالب، شيوه تركيب جمل در نثر ترجمه تفسير با تفسير شيخ تفاوت فاحش دارد؛ مثلاً در اين عبارات كه از ترجمه تفسير نقل مى شود:
و آخر عمرش بيشتران بود كى به مسجد و محراب اندر بودى؛ يك ماهان و دو ماهان و يك سالان از مزگت بيرون نيامدى و طعام هم بدان مزگت اندر خوردى و بوذى و يك شبان روز و دو شبان روز به نماز اندر بودى.
تركيبِ «يك ماهان و دو ماهان و يك سالان و يك شبان روز و دو شبان روز» و استعمال «اندر»، همگى در عبارت فوق كهنه و از خصوصيّات نثر دوره اوّل زبان

1.بقره (۲): آيه ۲۳۳.

2.در متن ترجمه تفسير به همين املاء نوشته شده و ممكن است اشتباه كاتب باشد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
360

بوده باشد. شيخ در اثناى تفسير در پنج مورد به مناسبت از اين عالم بزرگ اسلامى نام مى برد، به اين شرح:
1. در صفحه 300 از مجلّد دوم ۱ : «امّا آن بيت كه جرير طبرى در تفسير برآورد به استشهاد اين وجه...».
2. در صفحه 321 از جلد دوم ۲ : «و اين قول حسن است و جبّائى ۳ و طبرى و رمانى ۴ ».
3. در صفحه 339 جلد دوم ۵ : «و اين اختيار جرير ۶ طبرى است».
4. در صفحه 544 جلد دوم ۷ : «طبرى گفت جنّيانيد».
5. در صفحه 28 جلد سوم ۸ : «بر تشخيص طبرى انتقاد مى كند».
امّا به هيچ وجه دليل نداريم كه بگوييم شيخ تحت تأثير ترجمه تفسير طبرى قرار گرفته؛ زيرا سبك و خصوصيّات و شيوه نثر تفسير شيخ با ترجمه تفسير طبرى تفاوت بيّن دارد و نثر ترجمه تفسير طبرى كهنه تر و دست نخورده تر از نثر تفسير ابوالفتوح است و از مزاياى نثر دوره اوّل خصوصيّاتى در ترجمه طبرى ديده مى شود كه در تفسير شيخ وجود ندارد؛ مثلاً استعمال لفظ «اندر» كه بعدها «در» و «اندرين» كه «اندر» و «پيغامبر» كه «پيغمبر» به كار رفته، در ترجمه تفسير طبرى فراوان آمده؛ مثال:

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۲۷۰.

2.همان، ج ۷، ص ۴۱۱.

3.ابوعلى محمد بن عبدالوهاب جبّائى يكى از بزرگ ترين مفسّرين معتزله متوفا در سال ۳۰۳ه .

4.ابوالحسن على بن عيسى رمانى نحوى معتزلى متوفا در سنه ۳۸۴ه .

5.روض الجنان، ج ۸، ص ۴۵.

6.مؤلّف در اين مورد به جاى محمد بن جرير طبرى، جرير طبرى آورده؛ يعنى نسبت پدرى به كار برده؛ نظير حسين منصور كه غرض منصور حلاج باشد و مثل حسن ميمندى كه در اصل احمد بن حسن ميمندى است.

7.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۴۲.

8.همان، ج ۱۰، ص ۱۵۸.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 116998
صفحه از 504
پرینت  ارسال به