شيوه نگارش نيز در ترجمه تفسير، با آنچه در تفسير شيخ آمده، به كلّى فرق دارد. اينك يكى دو نمونه ديگر از ترجمه تفسير:
و آب از چاه بركشند وزان سوتر نگه كرد و دو زن را ديد با يكى رمه گوسپندان و بدان كناره ايستاده بودند. موسى ايشان زنان را گفت: شما كيستى؟ ايشان گفتند: ما دختران شعيب پيغمبريم و اينجا ايستاده ايم... . پس ايشان به خانه باز رفتند و بدر را گفتند.
نمونه ديگر:
و جامه بر آن دخترك نيك نبود و موسى را چشم بر اندامهاى ايشان همى افتاد؛ پس ايشان را گفت: ز استر شويد تا من خود اين گوسپندان را سيراب كنم. موسى آن گوسپندان را سيراب كرد. بس دختران شعيب گفتند با پدر: مزدورى را همى خواهى، اين مرد را به مزدورى گير؛ كى هم قوى است و هم امين است.
در اين عبارات كه از ترجمه تفسير طبرى نقل شده، لغات عربى به ندرت ديده مى شود و جز كلماتى چون: «محراب» و «مسجد» و «فتوح» و «پيغمبر» كه جنبه دينى دارد، دو كلمه «قوى، امين» ديده مى شود و نشان مى دهد كه مترجمان سعى داشتند خود را از تأثير زبان عربى بركنار دارند. البتّه در قرون بعد و از جمله در عصر شيخ، كلمات عربى بيشتر در نثر فارسى وارد شده است. به علاوه، كلمه «زاستر» هم كهنه و قديمى است به معنى «زان سوتر» و دورتر، و مخصوص شيوه نگارش نثر كهنه اى چون ترجمه تفسير طبرى است و در تفسير شيخ مطلقاً نمونه و نظيرى ندارد.