387
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

ديگر از مباحث كلامى تفسير شيخ، مبحث جبر و اختيار است. شيخ در اين مسئله سخت با مجبّره به احتجاج برمى خيزد و ضمن سست شمردن آراى آنان و ردّ اقوال باطل ايشان، از طريق تنبّه مى گويد:
مجبّره هر قبايح و فضايحى كه در عقل زشت تر است و به اهل مروّت و حرمت حواله نشايد كردن، به خداى حواله كردند. اگر مشركان چهار دروغ به خداى حواله كردند از بحيره و سايبه و وصيله و حام و حق تعالى اين همه در حقّ ايشان بگفت، همانا مجبّره كم از اين نباشد كه چهار صد بار، چهار صد هزار فعل زشت با خداى حواله كردند، تعالى علواً كبيراً. آفت ايشان و اينان از جهل آمد و «اكثرهم لا يعقلون» بيشتر عقل ندارند؛ يعنى عقل را كار نمى بندند و در انديشه بر عقل كار نمى كنند. ۱
ديگر از مسائل مورد بحث، مسئله شفاعت و اختلاف نظر شيعه و معتزله درباره آن مى باشد. شيعه عقيده دارد كه شفاعت براى اسقاط مضارّ است، ولى در مذهب معتزلى گفته شد كه شفاعت براى زياده منافع به كار برده مى شود. شيخ در ردّ نظر معتزلى مذهبان و اثبات نظريّه اهل تشيّع، در اثناى تفسير آيه: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ»۲ ، در معنى شفاعت، استناداً به اقوال شعراى تازى، مطالبى دارد و مى گويد كه حدّ شفاعت اين است كه از كسى بخواهيم كه مضرّتى را اسقاط كند؛ بر وجهى كه اگر شفاعت نمى بود، آن زيان به او مى رسيد و دليل اين توجيه آن است كه عرف مستمرّ است و عادت كه در حقّ جانيان و كسانى كه مستحقّ كشتن و عذاب باشند، شفاعت مى كنند. به علاوه، در وضع لغت، شفاعت به معناى اسقاط مضارّ

1.ر.ك: تفسير ابوالفتوح، ج ۲، ص ۲۳۴، ذيل تفسير آيه [۱۰۳، سوره انعام] «وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» . [روض الجنان، ج ۷، ص ۱۷۸؛ ج ۸ ، ص ۲۹].

2.بقره (۲): آيه ۲۵۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
386

و خداى تعالى بر بندگان هيچ ظلم نكند و آيت، دليل است بر بطلان مذهب مجبّره و آنكه جزا جز بر عمل نيست و خداى تعالى خالق و فاعل ظلم نيست و ثواب و عقاب جز به استحقاق نباشد (ج 4، ص 552). ۱
يكى ديگر از مسائل كلامى كه شيخ در اثناى تفسير اشارات بسيارى درباره آن دارد، مسئله توحيد است كه با زبانى ساده و در خور فهم عوام، يگانگى پروردگار جهان را ثابت كرده و عقيده سخيف و باطل مخالفان را رد نموده است؛ مثلاً در تفسير آيه: «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»۲ ، استناد به إلاّ مى كند و مى گويد كه إلاّ اينجا به معنى غير است، و در دنبال همين بحث چنين اظهار نظر و احتجاج مى كند:
و اين معنى دليل ممانعت است و متكلّمان دليل ممانعت از اينجا گرفته اند، گفتند: دليل بر آنكه خداى تعالى يكى است، آن است كه اگر دو بودى يا بيشتر ميان ايشان ممانعت ممكن بودى و ممتنع نبودى پس مؤدّى بودى به آنكه اگر يكى چيزى خواستى و يكى ضدّ آن و خلاف آن: يا مراد هر دو برآمدى، يا مراد هيچ دو برنيامدى، يا مراد يكى برآمدى دون يكى. اگر مراد هر دو برآمدى، مؤدّى بودى به اجتماع ضدّين و اگر مراد هيچ دو برنيامدى، مؤدّى بودى به آنكه فعل ممتنع بودى از قادر بى منّتى معقول و اين مؤدّى بودى با نقص قادرى ايشان. و اگر مراد يكى برآمدى دون يكى، مؤدّى بود با نقص قادرى، آن گه مراد او برنيامدى. چون همه قسم ها باطل است، اين بماند كه نشايد كه با خداى خداى بود و او را شريك و انبازى باشد در الهيّت. تعالى علواً كبيراً (ج 3، ص 539). ۳
شيوه بحث كلامى شيخ و اثبات وحدانيّت خداوند در خور توجّه است.

1.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۸۸ .

2.انبياء (۲۱): آيه ۲۲.

3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۴، ص ۴۹.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115144
صفحه از 504
پرینت  ارسال به