ديگر از مباحث كلامى تفسير شيخ، مبحث جبر و اختيار است. شيخ در اين مسئله سخت با مجبّره به احتجاج برمى خيزد و ضمن سست شمردن آراى آنان و ردّ اقوال باطل ايشان، از طريق تنبّه مى گويد:
مجبّره هر قبايح و فضايحى كه در عقل زشت تر است و به اهل مروّت و حرمت حواله نشايد كردن، به خداى حواله كردند. اگر مشركان چهار دروغ به خداى حواله كردند از بحيره و سايبه و وصيله و حام و حق تعالى اين همه در حقّ ايشان بگفت، همانا مجبّره كم از اين نباشد كه چهار صد بار، چهار صد هزار فعل زشت با خداى حواله كردند، تعالى علواً كبيراً. آفت ايشان و اينان از جهل آمد و «اكثرهم لا يعقلون» بيشتر عقل ندارند؛ يعنى عقل را كار نمى بندند و در انديشه بر عقل كار نمى كنند. ۱
ديگر از مسائل مورد بحث، مسئله شفاعت و اختلاف نظر شيعه و معتزله درباره آن مى باشد. شيعه عقيده دارد كه شفاعت براى اسقاط مضارّ است، ولى در مذهب معتزلى گفته شد كه شفاعت براى زياده منافع به كار برده مى شود. شيخ در ردّ نظر معتزلى مذهبان و اثبات نظريّه اهل تشيّع، در اثناى تفسير آيه: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ»۲ ، در معنى شفاعت، استناداً به اقوال شعراى تازى، مطالبى دارد و مى گويد كه حدّ شفاعت اين است كه از كسى بخواهيم كه مضرّتى را اسقاط كند؛ بر وجهى كه اگر شفاعت نمى بود، آن زيان به او مى رسيد و دليل اين توجيه آن است كه عرف مستمرّ است و عادت كه در حقّ جانيان و كسانى كه مستحقّ كشتن و عذاب باشند، شفاعت مى كنند. به علاوه، در وضع لغت، شفاعت به معناى اسقاط مضارّ