413
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

كلمات بسيار كم بودند، آن هم در مورد لغات ادارى و علمى و دينى و يا لااقل لغاتى كه در فارسى معادل آنها نبود، ديگر لغتى از زبان عربى گرفته نمى شد و به كار نمى رفت. نمونه اين لغات هم عبارت بودند از مملكت، صلح، ظفر، عامل، توزيع، حق، حلال، حرام، اعتقاد، فلك، قياس، حركت، قطر و مانند آنها كه عدد آنها در كتب فارسى دوره اول نثر پارسى بسيار كم است.
در مقابل اين لغات، كه جنبه دينى و يا ادارى و يا علمى دارند، واژه هاى پارسى سره نيز در ترجمه مستقيم آيات و يا در متن تفسير و شرح قصص و داستان ها ديده مى شود كه در جاى خويش حائز اهميت و در خور توجه است. اين لغات يا در كتب آن زمان نيامده و يا شيوه استعمال و استنباط معنى آن غير از آن است كه شيخ از آنها دارد. اينك نمونه اى از لغات نادره تفسير ابوالفتوح:
آتش تاغ، آفرينان، آويخته، آبريز، ازك، آشكاره، اسفرود، انداخت، انزله كردن، انگله، بارانيدن، بجاردن، بسند كار، بشوليده، بهترينه، بهينه، بى ديدگى، بيختن، پاتهى، پاريختن، پاتيلچه، بى سامان كار، پايندان، پايندانى، پرستك، پس روى، تاسه، ترسكار، جاييدن، چراغ پاى، چره، چسفان، چند گاهه، چندينى، خارناك، خفيدن، خوار، دختره، درختستان، سراشك، سنب، شبيازه، شيياريدن، فرستك، فروختار، فلانه، كال زار، كاهايندن، كراتين، كش، كفيده، گليگرى، كنده گر، كوف، گاورس، گرزن، گفت، گرمگاه، گلينه، لاوه گر، لبتك، لخشيده، مادينه، ماستينه، نورده، هازدن، هاشدن، هرشه، هشتده، هفتده، روانيدن، دروده كردن، دمش، چفته، بالان، جره، دستار خوان، رزيدن، افلاختن، باژاستان، ركو، دل دورى، پژهان، فرودان، گريوان، نان تنك، اندبارها، ها گرفتن، مهرك، نماز كنى، هنجمك، واميار، گلو گرفت، چشم افساى، باژاستان، انگشت، دستارخوان، گريان، نشناس، بسودن، سرپوشيده، بهى، هوا گرفتن، شنگ موى، كم دانان، سلامگاه، مهترك، بينى دره،


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
412

عربى، به ترجمه آيات قرآنى و تفسير آن پرداخته و با سعى بسيارى كه در انتخاب لغات پارسى به كار برده، مع هذا نتوانسته است يك باره خود را از قيد زبان تازى برهاند؛ چه كار وى ترجمه و تفسير كلام اللّه بوده و اين خود از كارهاى نويسندگان همعصر و زمانش دشوارتر مى نموده است؛ زيرا در اين كار او مستقيماً با زبان عرب سر و كار داشته و ناگزير بوده است كه بعض كلمات و اصطلاحات تازى را به كار برد. در مقام مقايسه اين تأثير و تأثر گوييم كه ترجمه هاى فارسى او ملاك خوبى براى تشخيص ميزان و مقدار ورود لغات تازى و واژه هاى پارسى است. در ترجمه آيات، لغاتى چون:
وحى، قاب قوسين، سدرة المنتهى، جنة المأوى، لات، عزى، منات، سجده، آخرت، مهاجر، شيطان، كافر، مشرق، مغرب، ثلث، نبوت، زكات، قرض، عذاب، عزلت، قبر، وعده، هلاك، قرآن، استهزاء، قسم، طاعت، صالح، فضل، توكل، وكيل، وهن، فساد، رسول، تكليف، رحمت، شفاعت، تحيت، محاسب، منافق، مهاجرت، اضلال، ديه، صدقه، قاتل، غصب، تفتيش، جهاد، اسلحه، مجادله، فتوى، مكر، عدالت، وصيت، آيت شكر، بهتان، قصه، ارث، عقد، مؤنت، حلال، حرام، عقوبت، ذبح، قمار، عفت، مرفق، مسح، غسل، قيامت، سلامت، قربانى، معجزه، توبه، جاهليت، ركوع، نفقه، كفارة، كعبه، انتقام، برص، حواريون، شرك، صبر، تقصير، حشر، شفيع، ذريه، صراط، امانت، جن، اسلام، انس و... به چشم مى آيند كه يا معادل فارسى آنها در عهد شيخ وجود نداشته و يا اين واژه ها به مراتب سهل تر از كلمات فارسى به كار برده مى شده. اين لغات به صورت اسمهاى جامد و مشتق، مصدرمجرد و مزيد و سه حرفى و چهار حرفى و موصوف و صفت و... آمده.
لغات عربى در تفسير شيخ از لغات عربى در كليله و دمنه و چهار مقاله كمتر است. اصولاً لغات تازى از قرن چهارم و پنجم وارد نوشته هاى فارسى شده. اين

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 114944
صفحه از 504
پرینت  ارسال به