يكى در جمع متكلم و ديگرى در مورد مخاطب، در آن زمان استعمال مى شد كه در دو صورت، يكى فعل استمرارى و ديگرى به جاى ياى بعد از تمنّى و ترجى و تشبيه، است. در ساختن هيئت فعل هاى مزبور، بايد مصدر را مرخم كرد؛ يعنى نون مصدرى را از آخر آن انداخت و بعد هيئت «مانى» و «تانى» را به آن ملحق كرد. در آخر فعلهايى كه به هيئت مزبور ساخته شده اند ياى تمنى و ترجى، و ياى شرطى، و ياى استمرارى آورده شده؛ چون: «كاشكى بمردمانى» و «اگر دانستمانى» و «به آن خير برسيدمانى». مثال در صفحاتِ 156 و 157، ج 1 كتاب تحقيق در تفسير ابوالفتوح، [چاپ اوّل].
6. حذف افعال به قرينه كه شيخ در اين كار تفنن كرده است (ص 159 ـ 160، ج 1 تحقيق در تفسير ابوالفتوح).
7. الحاق «ترين» و «تر» به آخر اسم تفضيل (افعل التفضيل). (ص 161، ج 1 تحقيق در تفسير ابوالفتوح).
8. استعمال فعل «استى» به هيئت نخستين خود. در تفسير فقط در يك مورد مثال ديده شد: «در مورد آيه چنان استى كه گروهى از سر تحكم و تعذر گفتند ما برويم» (ص 173، ج 2 تفسير).
9. جمع آوردن كلمات عربى به سياق فارسى. جمع «فلانان» از فلان در تفسير ابوالفتوح تازگى دارد.
10. جمع فارسى را به جمع عربى اضافه مى كند كه البته تازگى ندارد: زللها قوائمها، اصحابان، اقطاعها....
11. تكرار اجزاى جمله، خواه اسم، خواه صفت و خواه ضمير. مثال: تحقيق در تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 165 ـ 166.
12. نوشتن «جايها» به صورت «جائيها»؛ يعنى افزايش «ء» به كلمه. و گاه به