چيزى به او دهد و منافق تعلل مى كند تا چيزى ندهد به كسى؛ و مؤمن طاعت مى كند و مى گريد و منافق معصيت مى كند و مى خندد؛ مؤمن را خورد و خفت عبادتى باشد؛ مؤمن زلتى كند به خطا، از آن استغفار كند و منافق هر گناه، قصد كند و اصرار كند؛ مؤمن طالب سياست بود، منافق طالب رياست بود؛ مؤمن همه كرد باشد بيگفت، منافق همه گفت بيكرد؛ سعى اين، در فكاك نفس خود بود و سعى او در هلاك نفس خود بود؛ مؤمن آنچه كند خواهد كه باز نگويد، منافق آنچه نكند خواهد كه باز گويد... . ۱
نكته قابل توجه ديگر در تفسير شيخ، استنباطات تربيتى و استنتاجات پرورشى است كه در اثناى تفسير به آنها اشاره مى شود و اصول و موازين تربيت اخلاقى را منطبق با حقايق دينى و الهى عرضه مى دارد. شك نيست كه با اتخاذ اين شيوه، علاوه بر استفادات اخلاقى، لطافت و ملاحتى نيز به نثر ساده و شيواى تفسير افزوده مى شود. با ارائه يكى دو نمونه از نثر تفسير، كه حاكى از مسائل اخلاقى و تربيتى است، بهتر مى توان موضوع را درك نمود:
در اثناى تفسير آيه شريفه «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» ، مى نويسد:
اما شكر، اعتراف باشد به نعمت منعم، با ضربى از تعظيم و اعتراف از دو گونه باشد: يكى به دل، يكى به زبان. اعتراف به دل آن باشد كه بداند كه آن نعمت كه بدو مى رسد از جهت منعم است، سوا اگر به واسطه بدو رسد و اگر بى واسطه.
در اثر آورده اند كه يكى از جمله بزرگان، در موسم حج صره زر به غلام خود داد و گفت، برو و نگاه كن در قافله. چون مردى را بينى از قافله