449
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

اولينان، ايهام افكند، ايهام كردن، به حكم كسى بودن، به حكم نشستن، بر وهم، ترويج كردن، تفسير دادن، تقصير كردن، جُعل دادن كسى را، حديث از زبان نهادن، حق ور، در حال خود يافتن، دست به رعيَّت كشيدن، دلمشغولى، دلمشغول، دليل كردن، دليلى كردن، دليل كسى بودن، دوا كردن، زقِّه كردن، سابق شدن، ساقى گرى كردن، سحاقگى، صحبت افكندن، طلاق بريده، شاك بودن، شهر غلط كردن، عبر كردن، عرض دادن، علامت بر كردن، عهدستدن، عهد شكافتن، عيبناك، غنا كردن، غنيمت كردن، فتنه شدن، فرق نكردن، قحطناك، قرعه بر افكندن، قصّه كردن، قول كردن، قياس كردن، قيلوله كردن، كسلان بودن، محراب نگاهداشتن، مدت نزديك، مسلَّم كردن، مقابل كردن، مواقعه كردن، موعد كردن، موقوف كردن، نشاط كردن، نوبت نهادن، همت كردن، وار سوايا، وداع گاه، وقت زدن، حسيب تر، نسيب تر، وهمناك، بربفتة، قابلگان، بر جمله، در قوَّت گرفتن، مصانع كردن گرفت، ظلم عظيم كردن گرفت، جزع كردن گرفت، فرق كردن، مسجد نگاشتن، قيمت بازار، در حكم كسى بودن، تعريض كردن، در بند انتظار بودن، بخاصه و خلاصه كردن، وقت آمدن، بر عهد ايستادن، هر چه ساعت آمد، طمع برداشتن، مكافات كردن، بر تعجيل، انتقام كردن، به استسقا شدن، استسقا كردن، به حقدى كردن، دعا كردن، مستوحش شدن، با سر دعوت رفتن، طعنه زدن، قياس گرفتن، قرعه زدن، بطر كردن، خويشتن بر كسى عرض كردن، وقت زدن و و....
معانى هر يك از اين تركيبات، با مراجعه به نثر ابوالفتوح و بررسى و تعمُّق در مثالهاى متعدد به دست مى آيد. چند تركيب اين تفسير و معانى خاص ابوالفتوح كه در نثر خود به كار برده، ذكر مى شود تا بيشتر مهارت و زبردستى وى در زبان فارسى آشكار شود:
احتمال كردن در معناى تحمُّل كردن، بردبارى كردن.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
448

و ناگزير بوده است كه بعضى كلمات و اصطلاحات تازى را به كار برد. براى تشخيص ميزان و مقدار ورود لغات تازى، به ترجمه هاى فارسىِ تفسير مراجعه مى كنيم. در ترجمه آيات، لغاتى چون:
وحى، قاب قوسين، سدرة المنتهى، جنَّة الماوى، لات، عزى، منات، سجده، آخرة، مهاجر، شيطان، كافر، مشرق، مغرب، ثلث، نبوت، زكوة، عذاب، عزلت، قبر، هلاك، وعده، وعيد، قرآن، ملَّت، قسم، اطاعت، صالح، فضل، توكُّل، وكيل، وهن، فساد، رسول، استنباط، تكليف، رحمت، شفاعت، تحيَّت، محاسب، منافق، اضلال، مهاجرت، صدقه، غضب، تفتيش، جهاد، اسلحه، مجادله، فتوى، عدالت، نفس، وصيّت، آيت، شكر، بهتان، يقين، شاكر، قصِّه، شك، ارث، مؤنت، عقد، حلال، حرام، عقوبت، ذبح، قمار، عفت، مرفق، مسح، غسل، قيامت، قربانى، معجزه، توبة، جاهليت، ركوع، نفقه، كفّاره، كعبه، انتقام، برص، حواريُّون، شرك، صبر، تقصير، حشر، شفيع، ذريَّه، صراط، امانت، جِنّ، اسلام، اِنس و ...،
به ناچار در نوشته فارسى مصنّف درآمدند؛ ولى بايد گفت كه اين لغات تازى در تفسير ابوالفتوح آن چنان به كار رفته اند كه يا معادل فارسى آنها در زمان شيخ در دسترس نبوده و يا اصولاً اين واژه ها به مراتب سهل تر از كلمات فارسى به كار برده مى شده. مضافاً اينكه شيخ در اثناى تفسير تحت تأثير آشنايى عميق خود به دو زبان، تركيباتى از خود ساخته و به كار برده كه توجُّه به نمونه اى چند از اين تركيبات، كه جزئى از آن فارسى و پاره اى تازى است، خالى از فايده نخواهد بود. اينك چند نمونه:

3. پيوند واژه هاى فارسى و تازى

احتمال كردن، ارتفاع كردن، استدعاء كردن، اعتبار كردن، اعتبار گرفتن، انزله كردن،

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 114869
صفحه از 504
پرینت  ارسال به