سنّت حديث مزبور را از طبقه تابعين و اتباع تابعين روايت و ضبط نموده اند، و تواتر آن مطابق اصلاح رجال فقه و حديث نزد فريقين مُحرز و ثابت است، و ذكر نكردن بعضى از محدّثين سنّى مذهب، مانند بخارى، تواتر آن را مخدوش نمى كند. ۱
پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله، جمعى از صحابه، ابوبكر صديق را، كه از قبيله قريش بود، به جانشينى آن حضرت برگزيدند و در سقيفه بنى ساعده از مردم بيعت گرفتند. اين امر مورد مخالفت جمعى از ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله و نيز عدم رضايت على عليه السلامقرار گرفت. چند تن از صحابه چون: عمّار ياسر، اباذر غفّارى، سلمان فارسى، جابر بن عبداللّه ، عباس بن عبدالمطّلب، ابىّ بن كعب و جز آنان، از بيعت با ابابكر خوددارى كردند و گفتند: هرگز جز با على با شخص ديگرى بيعت نكنيم. ۲
از آن پس، با گرد آمدن اين اشخاص هسته اساسى شيعه گذارده شد و به دنبال آن اختلافات دامنه دارى روى داد و سرانجام ابوبكر موفق شد با دستيارى عمر، از مخالفان خلافت خود نيز بيعت بگيرد. على عليه السلام، كه خود را از هر جهت به جانشينى رسول اكرم اَليَق واَحقّ و اَولى مى دانست، از بيعت با ابوبكر سر باز زد و پس از چندى بنا بر رعايت مصالح، با ابوبكر بيعت كرد.
به عقيده شيعه، جانشين نبىّ بايد «معصوم از صغاير و كباير» و نيز از «خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله» باشد؛ و لذا كسى را لايق تر از على عليه السلام نمى دانستند. همه امامان، معصوم از معاصى هستند؛ هر كس كه با امام از درِ مخالفت درآيد، دشمن خداست و مانند كفّار به عقوبت خدا دچار خواهد شد، مگر اينكه توبه كند و آمرزش بخواهد.
بارى، به شرحى كه گذشت تا چندى، جمعى از مسلمانان از اطاعت و انجام