453
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

جمع مخاطب را (كنيد ـ خوريد) و مانند آن به تاى مثنَّاة فوقيَّه قلب مى كرده اند؛ همچنان كه در بعضى از لهجه هاى خراسان نيز چنين بوده. بنابراين به جاى كنيد، كنيت و به جاى خوريد، خوريت مى گفته اند.
در بعضى لهجات ديگر، گويا اين دال را به كلِّى حذف كرده، به جاى كنيد و خوريد، كنى و خورى مى گفته اند. مثال هاى متعددى در اثناى تفسير به دست آمده كه نشان مى دهد كه شيخ تحت تأثير لهجه رى ذال آخر جمعهاى مخاطب را به تاء قلب و تاء را نيز حذف مى نمود و گاهى نيز به همان صورت جمع به كار مى برد؛ يعنى به هر دو شيوه تفنُّن مى كرد. گويى از نظر وى، كه نويسنده اى چيره دست و آگاه به صرف و نحو زبان فارسى بوده، استعمال هر دو صورت يكسان تلقّى مى گرديد و تفاوتى نداشت.
2. مورد ديگر، وجود واژه هايى در تفيسر است كه تحت تأثير بعض لهجه هاى محلّى پيشاوند «ها» بر سر افعال درآمده؛ المقدسى در كتاب احسن التقاسيم نوشته:
زبان قومس و جرجان نزديك به يكديگر است و در زبانشان، هاء به كار مى برند و مى گويند: هاده و هاكُن (يعنى بده و بكن) و اين زبان را حلاوتى است (ص 368).
اينك يادآور مى شوم كه اين «ها»، به همين صورت كه مورد اشاره صاحب كتاب احسن التقاسيم است و در نثر تفسير ابوالفتوح نيز شواهد متعدد بسيارى دارد، هم اكنون در لهجه هاى سمنان و دامغان و شاهرود و نيز در لهجه طبرستان مورد استعمال است و مردم اين نقاط «ها» در افعال به كار مى برند؛ مثلاً در شهميرزاد و بابل به جاى بده مى گويند: «هاده» و به جاى بكن مى گويند «هاكون هاكِن» و نيز هاگيتن به معنى گرفتن و هاگير به معنى بگير در لهجه سمنانى، و هائيتن به معنى گرفتن در لهجه طبرستان، و هايز به معنى بگير در همين لهجه و هاگتن (گرفتن)


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
452

لهجه هاى محلِّى قرار دارد، يك جا با ذكر مثالهاى متعدد فراهم آمد. اينك چند نمونه از آنها:
1. يكى از غرايب استعمالات شيخ، به كار بردن صيغه مفرد و مخاطب در مورد جمع و با فاعل جمع است. در ترجمه «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ» مى نويسد: «چگونه كافر شوى شما» كه فعل جمع مخاطب در ترجمه به صورت مفرد مخاطب آمده؛ اگر چه فاعل آن جمع است.
مثال ديگر:
به درى ديگر رفت و گفت چه مردمانى شما؟ گفتند: ما مردمانيم كه دخلها خورد كرده ايم و بر خرمن نهاده... (ج 1، ص 161).
مثال ديگر: «... و حلال نباشد شما را چيزى كه به زنان داده باشى باز ستانى...» (ج 1، ص 390).
در مورد اين استعمال غريب، عقايد گوناگونى اظهار شده؛ بعضى را عقيده بر اين است كه در حدود خراسان و رى ذالهاى معجمه قديم پارسى را از قديم دال مهمله يا تاى مثنّاة و يا باى تحتانى تلفظ مى نموده اند؛ مانند:
باذ و ماذر و براذر و خذاى كه باد و مادر و برادر و خداى گويند و نيز مانند: كنيذ و رويذ كه كنيت و رويت مى گفته اند و نيز مانند پذام (پيام) و پذمانك (پيمانه) و نظاير بى شمار ديگر كه بعيد نيست كه كنيذ و رويذ و ساير جمع هاى مخاطب در لهجه عمومى كنى و روى از اين لحاظ گفته باشند؛ يعنى ذال آخر آن كلمات را به ياء بَدل كرده باشند و لكن آن ياء در گفتن و نوشتن ساقط شده باشد. در متون قديم تر از متن تفسير ابوالفتوح، استعمال صيغه مفرد مخاطب در مورد جمع با فاعل جمع فراوان ديده شده.
برخى از محقِّقان معتقدند كه در لهجات بعضى از نقاط ايران، دال آخر صيغه

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115111
صفحه از 504
پرینت  ارسال به