بروند كه اُمم موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام رفته اند و به پراكندگى و تفرقه گراييدند. حديث پيمبر در اين خصوص به صُور گوناگون ذكر شده؛ بيضاوى در انوار التنزيل در تفسير آيه «إنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ»۱ ، حديث نبوى را چنين آورده:
قالَ (عَلَيه الصّلوة والسَّلام) اِفترقتِ اليهود على احدى وسبعين فرقةً كلُّها في الهاوِيةِ الاّ واحدة، وافترقتِ النِّصارى على اثنَينِ وسَبعينَ فِرقةً كُلُّها في الهاوِيَةِ الاّ واحدة، وتفترقُ أُمَّتي عَلى ثَلثٍ وسَبعينِ فرقةً كُلُّها في الهاوية الاّ واحدة.
با اين همه، اختلافات شديدى درباره مسائل (خلافت ـ امامت) و روش فقهى (فروع احكام) و اختلاف در (اصول عقايد) ميان مسلمين ظاهر شد و خواه ناخواه در افكار اجتماعى و ادبى مردم سه قرن اوّل هجرى و قرنهاى بعد از آن اثراتى از خويش بجاى گذاشت.
رفتار ناپسند و ظالمانه معاويه و خلفاى ديگر اموى نسبت به جانشينان على عليه السلامبه قدرى مورد تنفّر و انزجار بود كه همه وقت ايرانيان، در تمام ادوار بعد از اسلام نسبت به آل على عليهم السلام عشق و فداكارى بى شمارى اظهار مى داشتند. غالب شهرهاى ايران، همواره پناهگاه امامان بوده و اعقاب ايشان نيز به بلاد ايران روى مى آوردند. در مازندران، گرگان، خراسان، عراق، اصفهان، شيراز، قم، كاشان و جز آنها مقابر اولاد على عليه السلام وجود دارد كه هنوز هم زيارتگاه شيعيان است.
ستمگريهاى خلفاى عباسى و مكر و فريب آنان درباره هر يك از افراد خاندان پيامبر به شرحى است كه در اين مختصر مجال ذكر آنها نيست.
مجموع اين اعمال ناروا و جور و تعدّى خلفاء درباره فرزندان على عليه السلام سبب ارادتمندى بيشتر ايرانيان نسبت به اين خاندان گرديد. مضافاً اينكه فضائل و