لازم به تذكّر است كه در طول قرنهاى اوليّه اسلامى و دوران خلافت جابرانه اموى و عبّاسى، ايرانيان كه به جهات و علل فراوان به آل على عليهم السلام ارادت مى ورزيدند، همه وقت در حمايت و پشتيبانى از دعوتهاى حقّه ايشان عليه بيدادگران بنى اميّه و بنى العباس و نيز براى تضعيف حكومت عرب و احراز مجدّد استقلال سياسى و ادبى خود، قيام كردند. اصولاً ايرانيان على عليه السلام را بسيار دوست مى داشتند؛ زيرا آن حضرت همواره رعايت شئون مختلف مردم ايران را به عُمَر گوشزد مى فرمودند. داستان اسارت شاهزادگان ساسانى و عدم رعايت مقام والاى آنان از طرف اعراب و حمايت مولا امير مؤمنان عليه السلام از دختر يزدگرد و زناشويى اين شاهزاده خانم با حضرت حسين عليه السلام كه به دستور پدر گرامى وى انجام پذيرفت و جانشينان آن حضرت كه همه از فرزندان اين بانوى شاهزاده ايرانى هستند، اگر چه جنبه موثّق تاريخى ندارد، ولى نشان مى دهد كه مردم ايران على عليه السلام و فرزندانش را با چه احترام و محبّت مى نگريستند و در مقابل با جابران دستگاه خلافت اموى چگونه رفتار مى كردند. درست است كه ايران در عهد خلافت خليفه دوم عُمر فتح شد و ايرانيان نومسلمان همه جا پيرو مذهب تسنّن بوده اند، ولى بنا به عللى كه در پيش ذكر شد و نيز به علت توجه عميق ايرانيان هوشمند به يك مسئله اساسى و مهم، يعنى قرابت و مشابهت موضوع «تعيين و تنصيص» درباره جانشين پيغمبر صلى الله عليه و آلهبا مسئله «تعيين و تنصيص» براى جانشين شاهنشاه و تطبيق آن با اصول سلطنت، كه ريشه هاى كهن در اين كشور باستانى داشته و در حقيقت از ديرزمان مؤيّد عقيدت جزمى قاطبه ايرانيان در احترام و تقديس و بزرگداشت و تعظيم اولى الامر بوده، زمينه بيشترى براى قبول مذهب تشيّع در كشور ما فراهم بود.
عبدالجليل بن ابى الحسين بن ابى الفضل القزوينى الرازى در كتاب نفيس خويش موسوم به النقض، در صفحه 206 (چاپ 1371ق/1331ش) درباره شيعى بودن بومسلم مروزى چنين آورده: