صاحب النقض در سبب توسعه مذهب تشيّع و نفوذ شيعيان مى نويسد:
امّا جواب آنكه گفته است كه: «تركان ندانند كه مناقبيان چه خوانند»، ممكن نيست كه بر پشت زمين از ملحدان گذشته، تركان غازى را دشمنى باشد از اين مصنّف نامنصف سخت تر كه در هر فصلى از فصول اين كتاب اشارتى كرده به جايى به بى حميّتى، و جايى به نادانى، و جايى به غفلت و اين مايه ندانسته است كه تركان، عالم و عاقل اند و جهانبانى و جهاندارى به هرزه بديشان نيفتاده است و حرمت مناقب خوانان كه دارند كه مردان مردان را دوست دارند و خصوصاً خصومتى كه اين خواجه نو سنّى را با على عليه السلامو اولادش و مدّاحان اوست، تركان را نيست. ۱
اين نفوذ در نقاط ديگر نيز تأثير نمود. صاحب النقض، در صفحات 510 ـ 511، شرحى به تفصيل از ظهور امام غايب عليه السلام آورده و ضمن آن از «تركان كه به آخر زمان نصرتِ مهدى كنند و يارى دين و حقها ظاهر سازند و باطلها نيست گردانند...»، سخن گفته كه حائز اهميّت است:
... و آنچه به عوام نموده است و به دروغ بر شيعه حوالت كرده است كه «ايشان پنداشته اند كه ظهور آن رايات بدعت و ضلالت مقدّمه قائم است»، بس جاهلانه و غافلانه سخنى است كه آثار ظهور و مقدّمات خروج آن معصوم منصوص را علاماتى و اماراتى است؛ چون قتل نفس زكيّه و خروج سفيانى و غير آن هفتاد و اند علامات كه در كتاب الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد مذكور و مشهور و مسطور است و تفصيل آن در كتاب الغيبة مشروح است. چون بخوانند، هيچ شبهتى بنماند و به حساب كورتر است دگرباره كه شيعه دعوى ظهور رايت مهدى امّت