91
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

نكردندى از نكاح زنان؛ چندان كه بودى بعد القصر على اربع. خداى تعالى اين آيه فرستاد و گفت، چنان كه از اين تحرّج مى كنى، از آن نيز تحرّج كنى كه هر دو در باب تحريم به يك منزلت است و نيز براى آن تا هر مردى چندان نكاح بندد كه قيام تواند كردن به مئونت ايشان؛ براى آنكه زنان چون يتيمان اند در ضعف و عجز و اين قول سعيد جبير است و قتاده و ربيع و ضحاك و سدى و روايت والبى از عبداللّه عباس. حسن بصرى گفت قول دگر كه ايشان از نكاح يتيم تحرّج كردندى، چنان كه از مالش، خداى تعالى اين آيه فرستاد در رخصت آن ايشان را و قصر فرمود بر عددى كه ايشان قيام توانند نمود به مئونات ايشان از يكى تا چهار. مجاهد گفت، معنى آن است كه چنان كه تحرّج مى كنى از مال ايتام، همچنان تحرّج كنى از زنان و اگر نكاح خواهى كردن، بر اين عدد ميفزاى و ابراهيم النخعى خواند:... «فانكحوا من طاب ما طاب» گفت براى آنكه «من» عقلاء را باشد... ابن أبى اسحاق و الحجدى و الأعمش خواندند: «ما طيب» به اماله و در مصحف ابىّ به «ياء» نوشته است نكاح ببندى بر زنان، چندان كه حلال است شما را.
«مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ...» . و بر اين اجماع امّت است و چون جمله عدد بر هم آرى نه باشد و كس را اين عدد حلال نيست به اجماع، مگر رسول صلى الله عليه و آلهرا و اين از خصائص او بود. راوى گويد كه قيس بن حارث گفت، قبل از نزول آيه من هشت زن داشتم. چون اين آيه آمد، من گفتم: يا رسول اللّه ! من هشت زن دارم، چگونه كنم؟ گفت: چهار را نگاهدار و باقى را رها كن! گفت: با خانه رفتم. يك يك را پيش مى خواندم و مى پرسيدم كه از شما كيست كه فرزند دارد و كيست كه ندارد. آنان را كه فرزند داشتند، چهار را


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
90

ما آمده است و گفتند، اين آيه متّصل است بقوله: «وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ فِي يَتامَى النِّساءِ اللاّتِي لا تُو?تُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ»۱ * «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى» ـ الآية. بعضى دگر گفتند، مراد آن است كه آنان كه اولياى يتيمانى و يتيمان در حجر شمااند، اگر ترسى كه چون ايشان را عقد بندى و به زنى كنى، در حق ايشان عدل كرده نشود شما را نكاح ايشان، رها كنى و از ديگران آنكه خواهى به زنى كنيد از يكى تا چهار اگر ترسى كه نيز عدل نبود يكى يا پرستارى؛ چنان كه مصلحت باشد. حسن بصرى گفت آيه در حق كسانى آمد كه در حجر ايشان يتيمان بودندى، ايشان زن نكردندى كراهت آن را كه نبايد كه در حق آن يتيمان انصاف نرود و از مال ايشان چيزى خرج شود؛ ايشان را به زنى كردندى و رغبت نبودى ايشان را در نكاح آن يتيمان. آن گه چون ايشان را خوش نبودى با او، تمناى مرگ او كردندى تا مال به ايشان بماند و ايشان زنان ديگر كنند. خداى تعالى اين آيه فرستاد تا نكنند. عكرمه گفت: در بدايت اسلام حصر نبود عدد زنان را كه نكاح بستندى بر ايشان. مرد بودى كه ده زن داشتى و كمتر و بيشتر. چون مال او وفا نكردى، دست به مال يتيم، كه در حجر او بودى، دراز كردى و از آن خرج كردى. خداى تعالى از آن نهى كرد و ايشان را قصر كرد بر چهار زن و اين روايت طاووس است و عطيّه از عبداللّه عباس، و گفت سبب آنكه خداى تعالى قصر فرمود بر عدد چهار از زنان، يتيمان بودند. و بعضى ديگر گفتندى، ايشان تحرّج كردندى از مال يتيمان و تحرّج

1.نسا (۴): آيه ۱۲۷.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115549
صفحه از 504
پرینت  ارسال به