95
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

نيست: يا بر عرف حمل كنند، يا بر شرع. اگر بر عرف حمل كنند، لازم آيد كه هر كجا مزدى بدهند و لذّتى برانند، روا باشد كه عرف مانع نيست از اين تا فرقى نباشد از ميان نكاح و سفاح. و اگر بر عرف شرع حمل كنند، به اجماع جز اين نكاح مؤجّل نباشد كه ما گفتيم. و «أجور» در عرف شرع مهور باشد و در ساير آيات كه در آنجا ذكر نكاح است و هر كجا مهر باشد، نكاح باشد و هر كجا نكاح و لفظ تمتّع و متعه و استمتاع به او مقرون باشد، جز اين نكاح باشد كه ما گفتيم. دگر آنكه اگر استمتاع بر انتفاع و تلذّذ حمل كنند، لازم آيد كه آن را كه منتفع نشده باشد و تمتّع نكرده، او را چيزى لازم نبود و اين خلاف اجماع است؛ براى آنكه او را نيمه مهر لازم بود... . دگر آنكه اتفاق است ميان ما و ايشان كه در عهد رسول صلى الله عليه و آله حلال بود و مشروع هر كه دعوى فسخ كند، بر او دليل باشد. دليلى دگر آنكه نسخ قرآن به اخبار آحاد روا نباشد، على مابين فى غير موضع و من أدل الدليل على صحته قول عمر خطاب است: متعتان كانتا على عهد رسول اللّه محلّلتين، فأنا أحرّمهما و أعاقب عليهما: متعة النساء و متعة الحج؛ گفت: دو متعه است كه در عهد رسول حلال بود، و گفت: من حرام مى كنم. و اين دليل باشد بر آنكه حلال بوده است و به تحريم او حرام كردند. دليل دگر آنكه قول اميرالمؤمنين عليه السلامو فتواى او بر اين و قول او در اين حجت است براى عصمتش. دليل ديگر، اجماع ائمه معصومين است و جماعتى بسيار از صحابه كه ذكرشان رفت. ديگر دليل بر اين، اجماع اين طايفه است و اجماع اينان حجّت است... .

د) ارث

آخرين موضوع مورد اختلافِ علماء و فقهاى شيعه اماميّه اثنا عشريّه با ائمّه


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
94

اجورهنّ». و هيچ آيه فرود نيامد كه اين را منسوخ كند و ما در عهد رسول صلى الله عليه و آله اين نكاح كرديم و رسول صلى الله عليه و آله فرمان يافت و ما را از اين نهى نكرد. پس از آن مردى براى خود چيزى بگفت، ما به قول او، قول خدا و رسول رها نكنيم و اين حديث در ميان صحابه و تابعين معروف بود تا تظلّم كردند... . شعبه گفت: از حكم پرسيدم حديث نكاح متعه. او گفت: از اميرالمؤمنين على عليه السلامشنيدم كه گفت: «لو لا أن عمر نهى عن المتعة ما زنا الاّ شقى؛ اگر عمر نهى نكردى از متعه، در جهان كس زنا نكردى الاّ شقى».
و در خبر است كه يك روز عبداللّه زبير در مسجد سخن مى گفت. عبداللّه عباس از در درآمد. او گفت: جائنا من سلب اللّه ابصاره؛ كسى آمد كه چشم هاى او را خداى باز ستده است و عبداللّه عباس ـ در آخر عمر مكفوف شده بود ـ بشنيد، جواب داد و گفت: إنّ اللّه سلب أبصارنا و سلب بصائركم؛ خداى ما را چشم بستد و شما را عقل، و بنشست. عبداللّه زبير را سخت آمد در حديث متعه. آمد و طعنه زد بر اين حديث تا عبداللّه عباس را كسرى بود. عبداللّه عبّاس گفت: بر نكاحى طعنه مى زنى كه تو از آن نكاح آمده اى. گفت: چگونه؟ گفت: ما جماعتى بوديم در راهى. مادرت از پيش ما برافتاد. پدرت را رغبت افتاد كه او را به زنى كند. او گفت: من نكاح دوام نكنم. پدرت بُرد يمنى داشت؛ آن بُرد بداد و او را به زنى كرد به متعه بر آن برد، به مدتى معلوم. آبستن شد و تو را بزاد و تو از متعه زاده اى. نشايد كه تو در متعه، طعنه زنى.
امّا دليل بر صحّت متعه اين آيت است و آيت آيتى محكم است و وجه استدلال از آيت آن است كه گوييم: لفظ «استمتاع» و «اُجور» از دو بيرون

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115271
صفحه از 504
پرینت  ارسال به