نقد احاديث و عصر صحاح
در قرن سوم فكر نقد احاديث و تمييز انواع آنها از يكديگر و ذكر رجال حديث و حكم نسبت به آنان از قرن دوم بيشتر نضج و رونق گرفت و اصولى كه محدّثين در تشخيص مراتب روايت از صحيح و سقيم و قوى و ضعيف و درجات روات از عدل و ثقه و نظاير آنها اتّخاذ كرده اند، در حقيقت پايه و مبناى نقد ادبى و لغوى قرار گرفت و از آن پس علما به ذكر سلسله روات نظر داشتند و چنين مى كردند.
اين دوره را بايد عصر تأليف صحاح نام گذاشت. شش تن از بزرگان به تأليف آثار خويش پرداختند و آنها عبارت اند از:
1. ابوعبداللّه محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره جعفى بخارى كه در سال 194 هجرى به دنيا آمد. نياكان وى زردشتى بودند و مغيره نخستين كسى از اين خاندان بود كه دين اسلام پذيرفت. بخارى با اندوخته سرشار پدر براى تحصيل و تكميل دانش خود به شهرهاى بزرگ، كه در آن روزگار از جهت اخذ حديث شهرت كامل داشتند، سفر كرد. شاگرد ابن حنبل و يحيى بن معين بود. خالد ذهلى فرمانرواى خراسان وِى را به يكى از قراى سمرقند تبعيد كرد و او در آن قريه در سال 256ه در 62 سالگى درگذشت. كتاب الجامع الصحيح معروف به صحيح بخارى از وى باقى مانده است ۱ كه داراى 7257 تا 9200 حديث است كه در مدّت بالغ بر
شانزده سال آن را جمع و تدوين نمود؛ هر يك از ابواب اين كتاب مصدّر به آيتى از قرآن مجيد و داراى عنوان خاصّى است.
2. ابوالحسن مسلم بن الحجاج قشيرى نيشابورى در سال 206 يا 204ه به دنيا آمد. از جمله كسانى بود كه براى جمع احاديث بار سفر برمى بست و به بلاد و شهرهاى معروف و معتبر چون شام و مصر و عراق و حجاز سفر مى كرد. گويند صحيح مسلم برگزيده احاديثى است ميان سيصد هزار حديث؛ وى نزد بخارى استماع حديث مى نمود و به سال 261ه در 55 سالگى درگذشت. ۲ كتاب صحيح مسلم فاقد عناوين براى ابواب است. صحيح مسلم داراى 7275 حديث است كه پس از حذف احاديث مكرّر، نزديك به چهار هزار حديث باقى مى ماند.
3. ابو عبداللّه محمد بن يزيد القزوينى به سال 209ه به دنيا آمد و در 273 دار فانى را وداع گفت. ابن ماجه براى اخذ حديث به شهرهاى بغداد و شام و مصر و مكّه و كوفه، كه از امّهات بلاد اسلامى و مركز محدّثين معروف بود، سفر كرد و صحيح خود را جمع و تدوين نمود. به علاوه صاحب كتاب تفسيرى است بر قرآن مجيد. ۳ بر كتاب صحيح ابن ماجه شروحى نوشته شد كه شرحِ سيوطى، مصباح الزجاجة على سنن ابن ماجه نام دارد.
4. ابو داوود سليمان بن داوود سجستانى متولّد به سال 202 ه و متوفا به سال 275 در شهر بصره، به شهرهاى معروفى كه نامشان گذشت، سفر كرد تا احاديث صحيح به دست آورد. پس از جمع احاديث، آن را از نظر احمد بن حنبل گذرانيد و سرانجام از ميان پانصد هزار حديث، سنن را در 4800 حديث ترتيب داد و تدوين
نمود. ۴ بر كتاب سنن ابى داوود شروحى نوشته اند كه دو شرح يكى شرح سيوطى به نام مرقاة الصُعود الى سنن ابى داوود و ديگرى شرح ابو سليمان خطابى معروف است.
5. محمد بن عيسى بن سوره، در سال 200ه در قريه به نام بوغ كه در شش فرسنگى ترمذ قرار داشت، به دنيا آمد و چون پيشينيان خود نزد بخارى و علماى ديگر حديث تلمّذ كرد. وِى از نعمت بينايى محروم بود و با اين وصف در پرتو علاقه وافر و سعى و كوشش فراوان خود توانست كتاب سُنَن را ترتيب دهد. به علاوه به تأليف دو كتاب ديگر به نام علل و شمائل النبى توفيق يافت.
وفات وِى به سال 279ه رخ داد. احاديث در سنن ترمذى كمتر تكرار شد. شروحى بر آن نوشته شد كه يكى هم شرح سيوطى است به نام قوت المغتذى على جامع الترمذى است.
6. نسائى يكى ديگر از محدّثين معروف است كه به تأليف كتاب سنن نسائى توفيق يافت. زادگاهش شهر نسا از بلاد خراسان است و به سال 214 هجرى در اين شهر به دنيا آمد و در 303 در يكى از بلاد فلسطين در گذشت. وى مردى پارسا و پرهيزگار و غالب ايّام را روزه دار بود. چون علماى ديگر حديث بار سفر برمى بست و براى اخذ حديث به شهرهاى ديگر سفر مى نمود. وِى از مخالفان جدّى بنى اميّه بود و كتابى در فضايل مولا امير مؤمنان على عليه السلام تأليف كرد. نسائى يك بار كتاب سنن خود را خلاصه كرد و بعض احاديث را از آن حذف و كتابى تازه تدوين نمود به نام مجتبى كه يكى از صحاح ستّه به شمار مى آيد. گويند احاديث در سنن نسائى تكرار شده و گاهى يك حديث شانزده بار ذكر گرديده است.
بايد دانست كه نظر به وجود احاديث بى شمار مجعول، ائمّه حديث نسبت به قبول احاديث سخت گيرى روا مى داشتند. ابن خلدون مى نويسد كه ابو حنيفه فقط
هفده حديث را از ميان هزاران حديث كه به پيغمبر صلى الله عليه و آله نسبت مى دادند، پذيرفت. در كتاب الموطّأ بيش از سيصد حديث ديده نمى شود، ولى احمد بن حنبل در مسند خود پنجاه هزار حديث روايت كرده و همه آنها را صحيح دانسته است. بعض از محدّثين در روايت جنبه افراط پيمودند و گاه كار ثبت و ضبط احاديث به پانصد و ششصد هزار و يك ميليون مى رسيد. مسلم نيشابورى كتاب حديث خود را از روى سيصد هزار حديث مسموع ترتيب داد و امام بخارى از روى ششصد هزار حديث و حال آن كه از اين ميان در حدود 9200 حديث را پذيرفت.
در همان ايّام بسيارى از امرا و وزرا نيز در زمره راويان حديث به شمار مى رفتند؛ نظير امير احمد بن اسد سامانى ۵ و ابو ابراهيم اسماعيل بن احمد ۶ و ابوالحسين نصر بن احمد ۷ و ابو يعقوب اسحق بن احمد ۸ كه نام آنان در طبقات رُوات ذكر شد و از ميان وزرا، ابوالفضل محمّد بن عبيداللّه بلعمى وزير پادشاهان سامانى خود روايت حديث مى كرد و امير ابراهيم بن ابى عمران سيمجور و فرزندش ابوالحسن محمد بن ابراهيم از شاهنشاهان از روات حديث بودند و نيز ابو على مظفّر بن ابوالحسن كه امير خراسان بود خود روايت حديث مى كرد. ۹
* * *
بعض از علماى حديث از روى صحاح ستّه، مجموعه هايى ترتيب دادند؛ چون جامع الاصول لاحاديث الرسول از ابى السعادات مبارك بن محمّد معروف به ابن اثير جزرى شافعى كه در 606 وفات يافت.
ابن اثير با استفاده از صحاح شش گانه و حذف اسناد روايات و ذكر نام آخرين راوى، كتاب خود را تدوين و نيز نام همه راويان را در پايان كتاب ذكر نمود و اسم
كتاب هايى كه حديث در آنها ضبط شده بود، در ابتداى آن نوشت. اين كتاب بزرگ به ترتيب الفبايى مبوَّب شد و بعدها مورد استفاده بسيارى از بزرگان علم حديث قرار گرفت و حتّى به تلخيص آن نيز مبادرت ورزيدند.
سيوطى نيز از روى صحاح شش گانه و كتابهاى معتبر ديگر به تأليف و تدوين كتاب جمع الجوامع پرداخت كه به پنجاه مجلّد مى رسد. وِى كتاب مذكور را بعدها مختصر نمود و الجامع الصّغير نام گذاشت كه مشتمل بر 1934 حديث است.
كتاب سيوطى، يعنى جمع الجوامع، توسّط على بن حسام مشهور به متّقى هندى به ترتيب حروف مرتّب و به نام كنز العمال ناميده شد. وِى جامع الصغير سيوطى را نيز منظّم و مبوّب ساخت و آن را منهج العمال فى سنن الاقوال نام گذاشت.
ابى بكر احمد بن حسين خسروجردى، كه در سال 458 وفات يافت، با مراجعه به 74 كتاب حديث، سنن بيهقى را تأليف نمود.
براى اطّلاع بيشتر بر كوشش علما و محدّثين در ترتيب و تنظيم و تأليف كتب احاديث بايد به منابع و مآخذ معتبر مراجعه نمود؛ چه نام همه آنها در اين مقدّمه كوتاه نخواهد گنجيد.
1.رجوع كنيد به كتاب وفيات الاعيان، ج ۲، ص ۳۰، و ريحانة الادب، ج ۱، و رجوع شود به كشف الظنون، ج ۱، ص ۵۴۳ .
2.رجوع كنيد به ابن خلكان، ج ۲، ص ۲۰۹.
3.رجوع كنيد به ابن خلكان، ج ۲، ص ۵۹؛ و ريحانة الادب، ج ۶، ص ۱۳۵؛ و الكنى و الالقاب، ج ۱.
4.رجوع شود به كتاب ابن خلكان، ج ۱، ص ۲۳۰.
5.در گذشته به سال ۲۵۰ه.
6.متوفا به سال ۲۹۵ه.
7.در جمادى الاخر سال ۲۷۹ه در گذشت.
8.روز ۲۱ صفر سال ۳۰۱ه وفات يافت.
9.رجوع شود به كتاب انساب سمعانى ذيل كلمه سامانى و بلعمى و سيمجورى.