23
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج2

تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج2
22

شيعه و جمع و تدوين احاديث

در مقدّمه مجلّد نخستين اين كتاب اشاره شد كه ظهور و وجود آثار علمى در اسلام مرهون علاقه مندى فراوان شيعه به كتابت علم بوده؛ در حالى كه فِرَق ديگر اسلامى معتقد بودند كه كتابت علم جايز نيست و دانشها را سينه به سينه به يكديگر مى رسانيدند. ۱
از عبيد بن زرارة نقل شد كه وى گفت كه حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: «احتفظوا بكتبكم فانّكم سوف تحتاجون اليها».
همه امامان عليهم السلام علوم را در دسترس طُلاّب مى گذاشته اند و آنان را به كتاب آن دانشها دستور مى فرمودند:
«صَنَّفَتِ الاماميّة عن عهد اميرالمؤمنين على عليه السلام، الى عهد ابى محمد الحسن العسكرى صلوات اللّه عليه، اربع مائة كتاب يسمّى الاصول وهذا معنى قولهم اصل».۲
گويند نخستين كتابى كه در علم حديث تأليف و تدوين گرديد، كتابى است از مولا امير مؤمنان عليه السلام. صاحب كتاب تأسيس الشيعه مى نويسد:
«عن عذافر الصير في قال كنت مع الحكم بن۳عتيبة عند ابى جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام فجعل يسأله وكان ابو جعفر له مكرِماً فاختلفا في شيء فقال ابو جعفر يابنى قم فاخرج كتاب على واملاء رسول اللّه صلى الله عليه و آله واقبل على الحكم وقال يا ابا محمّد اذهب انت وسَلمة والمقداد حيث شئتم يميناً وشمالاً فواللّه لا تجدون العلم اوثق منه عند قوم كان ينزل عليهم جبرائيل».
نام سلمان فارسى كه حديث جاثليق و ابوذر غفارى كه وقايع پس از پيغمبر صلى الله عليه و آلهرا جمع و تدوين نموده اند، بايد در زمره نخستين كسانى كه به گرد آوردن احاديث پرداخته اند، نوشت. بعد از آنها نوبه به على بن ابى ۴ رافع و برادرش عبيداللّه مى رسد كه هر دو براى على عليه السلام كتابت مى كردند.
دوران امامت حضرت جعفر صادق عليه السلام از ادوار مشعشع نشر و اشاعه و ترويج علوم اسلامى بوده؛ در محضر پربركت آن امام فرزانه، دانش پژوهان و محقّقان از هر فرقه افتخار حضور و استفاضه را داشتند و آن بزرگوار توفيق يافت كه به مؤثّرترين وَجه و سهل ترين شيوه استدلال، مشكلات و غوامض دين را حل نمايد و به همين
سبب مذهب شيعه به مذهب جعفرى نيز ناميده شد. بسيار كسان از آن بزرگ مرد مذهب جعفرى روايت كردند:
«... حتّى أنّ أباالحسن الوشّاء قال لبعض أهل الكوفة: أدركت في هذا الجامع (مسجد الكوفه) أربعة آلاف شيخٍ من أهل الورع والدِّين، كل يقول: حدّثنى جعفر بن محمّدٍ».۵
و نيز گفته اند:
«إنَّ الّذين رووا عن الصّادق من الثّقات كانوا أربعة آلاف رجالٍ».۶
تعداد راويان در آراى ديگر كسان از چهار هزار نيز تجاوز كرده و به 6600 تن هم رسيده بود. ۷
مى دانيم كه ملّت شريف و ارجمند ايران كه خود به داشتن مدنيّت و فرهنگ عميق و ريشه دارى پيش از قبول اسلام مفتخر و مباهى بود، پس از پذيرفتن و پيروى از دين اسلام به نشر و ترويج معارف اسلامى دست يازيد و با ساختن جهان نوينى مركّب از فرهنگ و تمدّن ايران باستان و معارف اسلامى، بناى نو و استوارى براى خويش برپا داشته است كه از ديرباز، پس از گذشت روزگاران دراز همچنان بر سَرِ پاى خود ايستاده و با گزند حوادث ايّام خَم به ابر نياورده است.
دانشمندان ارجمند گرانمايه و فضلاى پرقدر كه در استوارى اساس مدنيّت اسلامى سَهمى به سزا داشته اند، همه ايرانى نژاد بوده اند. اين مردان آزاده دانشور با اطّلاعات كافى و معلومات وافى، پايه معارف اسلامى را بنيان نهاده اند و به جمع و تدوين اصول مذهب جعفرى قيام نموده اند. اركان اربعه معارف شيعه به همّت والاى اين دسته از علماى ايرانى بنياد گرفت.
يكى از آن جمله كسان، أبو جعفر محمّد بن يعقوب كُلَينى، صاحب كتاب نفيس كافى، است. كلينى را يكى از بنيانگذاران مذهب شيعه در آغاز قرن سوم هجرى دانسته اند. ۸ مدّت بيست سال به جمع و تأليف و تدوين كافى صرف عمر نمود كه بيش از 16090 حديث دارد. وِى در عهد خويش به ثقة الاسلام شهرت داشت. او را از رؤساى فقهاى اماميّه برشمرده و نوشته اند كه رياست اين دسته به وى پايان پذيرفت. ۹
دوران حيات مؤلّف كافى با عصر زندگى نوّاب ۱۰ اربعه حضرت صاحب عليه السلامتطبيق مى كرد. گفته شد كه كتاب كافى از طرف امام عصر عليه السلام به توقيع الكافى كاف لشيعتنا توشيح شد. وفات كُلَينى را سال 329ه نوشته ند. شيخ مفيد كافى را از امّهات آثار و تأليفات شيعه دانسته است.
يكى ديگر از اين شخصيّتهاى ارجمند، ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين بابويه قمى مشهور و ملقّب به صدوق و صاحب كتاب من لا يحضره الفقيه كه كتاب وِى داراى 9044 حديث است. مؤلّف گرامى اين كتاب، خود نوشته كه اين احاديث را از آثار و تأليفات پيشينيان استخراج نموده است. وِى به سال 381ه درگذشت.
دانشمند ديگرى كه در بنياد اركان اربعه سَهْمى ارزنده دارد، شيخ الطّائفه ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى صاحب دو اثر بسيار نفيس به نام تهذيب الاحكام و
الاستبصار است. از شاگردان شيخ ۱۱ مفيد و سيد مرتضى است كه در علوم و معارف اسلامى از تفسير و كلام و حديث و اصول و رجال دست داشت و تأليفاتى در اين دانشها دارد كه تا به امروز ارزش خود را از دست نداده اند. كتاب تهذيب پيش از استبصار تأليف شد و داراى 13590 حديث است كه در 393 باب تدوين شده. شيخ پس از تدوين كتاب تهذيب متوجّه شد كه بسيارى از اخبار با يكديگر معارض اند و لذا در صدد تأليف ديگرى برآمد به نام استبصار كه مشتمل است بر 5511 حديث و 925 باب. سال وفات او را 460ه نوشته اند.
بايد دانست كه اين چهار اثر نفيس و گرانقدر، قرنها مورد مراجعه و استفاده ارباب علم بوده و شروحى نيز بر آنها نوشته اند. بر كتاب كافى، 21 شرح، و 22 حاشيه و بر تهذيب چهارده شرح و بيست حاشيه و بر استبصار سيزده حاشيه و همچنين بر من لا يحضره الفقيه پانزده حاشيه در طول قرون نوشته شد. ۱۲
با وجود اين همه شروح و حواشى كه بر اركان اربعه معارف شيعه نگاشته شد، مع هذا پس از سه مؤلف دانشمند و بزرگوار، قرونى چند بازار حديث رو به كسادى گذاشت و رونق پيشين را از دست داد و تا قرون اخير اقدام قابل توجّهى در امر تأليف و تدوين احاديث به چشم نمى خورد. در آغاز قرن يازدهم، كه مصادف با دوره پادشاهان صفوى است، بار ديگر علم حديث به پايمردى سه تن از علماى بنام، رونق از دست داده را باز يافت. در همين عهد و زمان است كه مصنّفات نفيسى از محدّثين بزرگ به وجود آمده. نام سه تن از محدّثين اين عهد به ترتيب تاريخ حيات آنان عبارت است از:
1. محمّد بن مرتضى معروف به ملاّ محسن فيض كاشانى، صاحب تأليفات ۱۳ فراوان كه مهم تر از همه اَلْوافى است در چهارده جزء. وى از علماى بنام عصر خويش بود و در سال 1091ه دار فانى را وداع گفت. فيض با مراجعه به كتب اربعه (كافى، و من لا يحضره الفقيه، و تهذيب، و استبصار) و حذف مكرّرات و شرح و توضيح مشكلات به تأليف كتاب وافى توفيق يافت و الحق از عهده آن به خوبى برآمد و دانش پژوهان و علاقه مندان به حديث را سودمند افتاد.
2. ابو جعفر محمّد بن حسن الحرّ العاملى شيخ حرّ عاملى، مؤلف كتاب وسائل الشيعة الى تحصيل الشريعة كه در سال 1104ه درگذشت. اين اثر گرانقدر شيخ كه در حديث است، با استفاده از چهار كتاب مهمّ شيعه (اركان اربعه) و بسيارى آثار ديگر، كه تعداد آنها را به 180 ۱۴ نوشته اند، ترتيب و تدوين يافت و بر اساس مؤلّفات فقهى تبويب شد و لذا اخبار مربوط به اصول دين از آن حذف گرديد، مگر در مواردى كه ضرورت نقل احاديث مربوط به اصول دين و اخلاق احساس شد كه به مناسبت به نقل آنها مبادرت ورزيد.
3. محمّد باقر بن محمّد تقى مجلسى، صاحب كتاب معروف به بحارالانوار از علماى بزرگ قرن يازدهم هجرى است. در طول 73 سال حيات خود به تأليفات فراوانى دست زد كه از همه مهم تر بحار است در 26 مجلّد. مجلسى و پدرش در عصر صفويّه در زمره علماى معروف بوده اند. پدر، كتاب من لا يحضره الفقيه را شرح كرد و پسر، يعنى علاّمه مجلسى، به كثرت تأليف مشهور است.
در بحارالانوار، مؤلّف ارجمند به جمع و تدوين احاديث واخبار از هر نوع حتّى از تاريخ و قصص پيمبران و امامان و مسائل گوناگون فقهى پرداخته و در تنظيم ابواب
و فصول مجلّدات اين كتاب بزرگ از منابع و مآخذ اهل سنّت نيز برخوردار بوده است. مجلسى در مطاوى كتاب، جاى به جاى، از حلّ غوامض و مشكلات احاديث خوددارى ننموده و تسلّط خويش را در رفع آنها آشكار ساخته است. وى به سال 1110ه درگذشت. از تأليفات وى يكى مرآت العقول است در شرح فروع و اصول كافى در چهار مجلّد كه به طبع رسيده است.
پس از ذكر نام اين سه عالم برجسته مذهبى و اشاره به آثار نفيس ايشان در حديث، بايد به ذكر اسامى بزرگان ديگر چون: محدّث جزايرى و سيّد هاشم بحرانى و جز آنان پرداخت كه متأسّفانه در اين مقدّمه كوتاه نام همه آنان نخواهد گنجيد. جا دارد علاقه مندان عموماً و دانشجويان، به ويژه براى اِحراز اطّلاعات بيشت، به منابع و مآخذ موثّق و معتبر ديگر مراجعه و شرح و تفصيل مجاهدات اَرزنده مردمى دانشور و دانش پژوه را كه با بَذْل عمر در اين راه يادگارهاى جاويدانى از خود به جاى گذاشته اند، مرور و مطالعه نمايند و آن را انگيزه معنوى و سرمايه تلاش و كوشش خويش در راه بسط و اشاعه بيشتر فرهنگ و معارف اسلامى قرار دهند؛ باشد كه از اين رهگذر آيندگان را چراغ هدايت فرا راه گيرند و در فهم و درك گنجينه هاى پربهاى بزرگان علم و ادب، آنان را يار و ياور باشند!
با وجود تعصّبات شديد مخالفان شيعه و تضييقاتى كه آنان طىّ چند قرن متوالى بر شيعيان روا مى داشتند و مخصوصاً در دو قرن پنجم و ششم كه «قرن تعصّبات و دوره تسلّط اهل سنّت بر شيعه» ۱۵ بوده، با اين همه به سبب توسعه روزافزون مذهب تشيّع و نفوذ آن در ميان مردم بلاد و شهرهاى بزرگ، هزاران كرسى و منبر و مسجد و مدرسه براى تقرير مسائل مذهبى توسط شيعه تأسيس شد. در بلادى چون:
خراسان و مازندران و شهرهاى شام از حلب و غير آن و بلاد عراق چون قم و آبه و كاشان طالبان علم در حلقه درس استادان فَحْل و دانشمند گرد مى آمدند و مذكّران و واعظان كه خود از علماى مبرّز مشهور و سخن وران سخن دانِ نكته سنج بوده اند بر منابر و كرسيها و حلقه هاى درس به ذكر احاديث پيغمبر صلى الله عليه و آله و سخنان امامان برگزيده حق مى پرداختند.
صاحب كتاب النقض مى نويسد:
«... امّا براى دفع شبهت، اشاراتى برود به شهر رِى كه منشأ و مَولِدِ اين قائل است كه اوّلاً، مدرسه بزرگ سيّدتاج الدين محمّد كيكى رحمه الله عليه مشهور به كلاه دوزان كه مبارك شرفى فرموده است و قريب نود سال است كه معمور و مشهور است و در آنجا ختَمات قرآن و نماز به جماعت هر روز پنج بار و مجلس وعظ هر هفته يك بار و دو بار و درس علوم و موضع مناظره و نزول مصلحان در آنجا كه مجاورند از اهل علم و زهد و فقها و سادات و غريب كه رسند و باشند بوده است و هست...». ۱۶
عبدالجليل در اثر نفيس و گرانمايه خويش از ذكر مجالس درس و فقه و شريعت كه آزادانه در آن مدارس تشكيل مى شد و سپس به نوشتن نام بزرگان و دانشمندان كه در مدارس و مجالس به بَحْث و فَحْص و تدريس مى پرداخته اند، خوددارى نمى كند و مخصوصاً مى نويسد كه از رِى تا بلاد تركستان و ايلان اثر علم و فضل و بركات زهد و امانت بزرگانى چون: مرتضى (علم الهدى) و شيخ كبير ابو جعفر بابويه بر كسى پوشيده نيست و از متأخّران چون: خواجه ابو جعفر درويستى و ابوالفرج همدانى و... و مفيد عبدالرَّحمان نيشابورى و برادرش ابو سعيد محمّد و محمّد الفتّال و فقيه عبدالجليل و خواجه امام رشيد محقّق و خواجه حسكا و ابو طالب بابويه و خواجه ابو جعفر نيشابورى و قاضى ابو على الطوسى و رشيد على
زيرك القمى و خواجه امام ابوالفتوح عالم كه مصنّف بيست مجلّد است در تفسير قرآن و مؤلّف كتاب شرح الشهاب النبوى است كه همه طوائف اسلام به خواندن و نوشتن آن راغبند و غير اينان از متقدّمان و متأخّران كه به ذكر همه كتاب مطوّل شود و همه مدرّس و متكلّم و فقيه و عالم و مُقرى و مفسّر و متديّن و زاهد بودند.
از اواخر قرن چهارم بر اثر نفوذ كامل مذهب در ايران و تأسيس مدارس بر مبناى معارف اسلامى، فرهنگ ايرانى به رنگ دين درآمد و به ناچار اساس و پايه تعليمات ايرانيان بر روى دين قرار گرفت و نويسندگان و گويندگان در آثار نظم و نثر خويش با استشهاد به آيات كلام اللّه و احاديث پيغمبر بزرگ و سخنان ائمّه اطهار عليهم السلام، نوشته هاى خود را زينت مى دادند و پايه و مبناى بحث و گفت وگوى خويش را نيرو مى بخشيدند و در اين شيوه بر يكديگر پيشى مى گرفتند.
مباحثات و مناظرات طرفداران فِرَق مختلف اسلامى سبب شد كه علوم شرعى به وجود آيد. و در هر يك از شاخه هاى اين علوم دانشمندان مبرّزِ به نامى پيدا شدند كه در دانشهايى چون: علم القراءة، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام صاحب تأليفاتى نفيس و گران بها بودند.
در اثناى دو قرن پنجم و ششم، فرَق ديانت اسلام از اشاعره، معتزله، اهل سنّت و اهل تشيّع و فرقه هاى ديگر و نيز زردشتيان، يعنى ايرانيانى كه به آيين كهن ايران باستان وفادار بودند، در رِى وجود داشتند. به علاوه از نژادهاى مختلف، عرب، ايرانى، ترك، نيز بودند كه قهراً بين خود مجادلات و مناظرات فراوان داشتند كه گاه آن گفت وگوهاى سراپا تعصّب و مناقشات به زد و خورد خونين منتهى مى شد و نيز هر فرقه براى به كرسى نشاندن عقايد خويش دستگاه تبليغاتى عليه فرقه هاى ديگر تشكيل مى داد. علما و وعّاظ با تشكيل مجالس وعظ و تذكير و بيان عقايد خود به نشر و تقويت آراى خويش مى پرداختند و افكار و عقايد فرقه هاى ديگر را رد مى كردند. در بعض از شهرهاى مهمّ خراسان چون: مرو، نيشابور، بلخ، هرات،
بخارا، خوارزم بساط وعظ و مجلس تذكير رواج بسيار يافته و وعّاظ چيره دست با ممارست در اين كار به سختى در ردّ عقايد فرَق ديگر قيام كرده بودند. وعّاظ مشهور چون: محمد غزالى (505ه ) و احمد غزالى (م 521ه ) و قطب الدين مظفر بن اردشير عبّادى (547ه ) و ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزى (م 597ه ) كه در وعظ چيره دست بودند، به ظهور آمدند كه مردم به حضور در مجالس وعظ و استماع سخنان مؤثّر و دلنشين آنان رغبت بسيار نشان مى دادند. رى چون بلاد خراسان مركز وعظ و تذكير بود و واعظان سخنور و دانشمند در اين دارالعلم پا به عرصه وجود گذاشتند كه يكى از آنان شيخ ابوالفتوح رازى است. تفسير بزرگ ابوالفتوح يك رشته مجالس وعظ و تذكير و مناظره و بحث و مجادله با فرقه هاى مختلفه است و شيخ با لحن و اسلوب واعظانه به تأليف اين اثر نفيس مبادرت نمود و در حقيقت همان مجالس وعظ را به شيوه هاى عالمانه تر و شيواتر و اديبانه تر نگاشته و تدوين نموده است.
شيخ خود از مشاهير وعّاظ رى بوده و اساساً تفسير او بر پايه ردّ آرا و عقايد فرَق ديگر اسلامى استوار گرديده كه با زبان پارسى درى و لحن عوام پسند و عاميانه آن عهد ولى به شيوه عالمانه به هم پيوسته و تلفيق شده است. وى در شهر رى مى زيسته و اصلاً از مردم همين شهر و از مشاهير علما و محدّثين و فقهاى شيعه اماميه رى به شمار مى رفت و در نزد عامّه مردم از شيعه و اهل سنّت و جز آن مقبوليّت عظيم داشته و در محله معروف به خان علان كه از محلات شهر رى بوده، مجلس وعظ و تذكير داشته و مورد توجّه عموم مردم بوده است.
حاجى ميرزا حسين نورى، به روايت از رياض العلماء و صاحب رياض العلما به نقل از كتاب شرح شهاب شيخ، در مستدرك مى نويسد كه ابوالفتوح چندگاهى بر اثر سعايت رقيبان و هم چشمان كه از او نزد والى شهر كرده بودند، از ادامه وعظ ممنوع گرديد و مجلس تذكيرش چندى تعطيل شد؛ ولى يكى از همسايگان وى موجبات
رفع آن مشكل و لغو دستور والى را فراهم نمود و مجلس وعظ را دوباره دائر كرد. بايد افزود كه شيوه وعّاظ و مذكّران در مجالس وعظ و تذكير چنان است كه پس از بيان يك مقدّمه كوتاه به بحث و گفت وگو مى پردازند و با بيانى ساده كه در خور فهم عوام باشد، مطالب مورد نظر را تحليل و تجزيه مى كنند و در اثناى سخن از ذكر اشعار مناسب، كه در عين حال موجب عبرت و تنبّه شنونده باشد و نيز از استناد به آيات قرآنى و احاديث نبوى و علوى و سخنان ائمه اطهار خوددارى نمى كنند.
شيخ همين شيوه ديرينه را در نهايت كاردانى و مهارت و با احاطه به قرآن و احاديث و احكام فقهى در تفسير خود دنبال و در اثناى بيان و پرورش مطلب از بسيارى از احاديث نبوى و سخنان امامان استفاده كرد و براى تأييد و اثبات نظر خويش، بدانها استناد جسته است. بايد بدانيم كه استناد به آيات قرآن و احاديث در نظم و نثر گويندگان و نويسندگان فارسى زبان از اواخر قرن چهارم ديده شد و اين كارى نيست كه ابوالفتوح بدان آغاز كرده باشد. تفسير ابوالفتوح بسيارى از علوم را متضمّن است و از جمله اين دانشها كه شيخ به ناچار بر آن اطّلاع و احاطه داشته، اخبار و احاديث است؛ «اخبارى كه به آيه لايق باشد تا بدان وسيله سبب نزول آن آيه گفته شود...». ۱۷
تفسير شيخ متضمّن بحث فقهى مبتنى بر استنباط احكام از كتاب و سنّت است. اشكالاتى كه در استنباط احكام روى داده، مربوط به زمان بعد از رحلت رسول صلى الله عليه و آلهاست. فتوا در مسائل دينى و راهنمايى در نحوه اجراى فروع احكام شرعى، اندك اندك به دشوارى و اختلاف رأى كشانيده شد.
شيعه روش فقهى خاصّى كه بر اساس تعليمات مولا امير مؤمنان على عليه السلام استوار بود، اختيار نمود و به جز كتاب و احاديث نبوى احاديث و سُننى هم از ائمه اثنا
عشر داشت.
شيخ در اثناى تفسير مسائل فقهى به شيوه فقهاى اهل تشيّع، علاوه بر كتاب و سنّت از احاديث و اخبار امامان و علماى شيعى مذهب و محدّثين همين فرقه استفاده و استناد مى كند و هيچ رأى را جز از خدا و رسول و ائمّه نمى پذيرد. تكيه گاه منحصر به فرد شيخ در بيان مسائل فقهى و تحليل و تجزيه آن و ردّ عقايد مخالفان و اثبات و تأييد آراى فقهاى شيعى مذهب فقط آيات و احاديث است.
به همين سبب اهميّت انعكاس احاديث نبوى و سخنان ائمه هُدا در تفسير كبير شيخ آشكار مى شود و جا داشت كه ضمن مطالعه و تحقيق در اين تفسير بزرگ، كه جامع معارف اسلامى است، در باب احاديثى كه ابوالفتوح در اثناى تفسير بدانها استناد جسته، تتبّع كافى به عمل آيد. نگارنده از آن گاه كه تفسير شيخ را در مطالعه داشت، به هر وقت كه به حديثى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و يا از جانشينان برحقّ وى برمى خورد، آن را جداگانه يادداشت مى كرد. در انجام مطالعه، نخستين بار بالغ بر 650 حديث نبوى در دست داشت كه شيخ در اثناى تفسير استناداً به ذكر آنها پرداخت. سپس از ان با مراجعه و مطالعه كتب حديث چون صحيح بخارى و صحيح مسلم و جامع الصّغير و كنوز الحقائق و عينى و قسطلانى و نووى و عسقلانى و مستدرك و سفينة البحار نسبت به تكميل و تنقيح آن مبادرت جُست و مآخذ جديد را براى مزيد استفاده در آخر هر حديث نقل كرد. سپس براى دانشجويان عزيز و دانش پژوهان ارجمند از اين احاديث بهره بيشترى به دست آورند، به مُعرَب كردن حديثها پرداخت و براى حصول اطمينان بيشتر در صحّتِ اعرابگذارى اين احاديث از دو سه تن از دوستان فاضل ارجمند يارى گرفت و در مواردى چند از نظر صائب ايشان براى ضبط صحيحِ اعراب بعض از كلمات، كه در آنها ترديد داشت، بهره مند شد و نيز در پيدا كردن مآخذ بعضى از روايات يكى از دوستان ارجمند، به منِ بنده يارى بى دريغ مبذول داشت. در همان اوان، كه كار جمع و تأليف احاديث نبوى، به
پايان رسيد، بر آن شد كه ترجمه فارسى آن را كه شيخ ابوالفتوح گهگاه در اثناى تفسير آورده، بر آن بيفزايد تا علاوه بر فايدت بيشترى كه طلاّب علوم دينى و وُعاظ و سخنوران مذهبى و دانشجويان ارجمند از آن خواهند برد، همه مسلمانان مؤمن و معتقد كه به زبان عربى آشنايى ندارند، ولى به زبان فارسى امكان فهم و درك مطالب دينى بر ايشان سهل و حاصل است، از اين سخنان ارزنده آن هم به زبان فارسى و به نثر روان ابوالفتوح كسب فيض نمايند. در پايان اين كار توفيق يافت كه ترجمه 498 حديث نبوى را از متن تفسير به دست آورد و پس از هر حديث آن را نقل نمايد. بديهى است كه در نسخه مطبوع تفسير، اغلاط فاحش چاپى به چشم مى آمد كه همه را با مراجعه به نسخه هاى مخطوط و فرهنگها و مآخذ و منابع معتبر، اصلاح و سعى نمود كه صحيح آن كلمات را يادداشت و طبع نمايد. در اين قسمت از احاديث كه از صفحه 41 تا صفحه 187 متن كتاب حاضر طبع گرديد، احاديث را به ترتيب حروف الفبايى منظّم نمود و نيز براى سهولت مراجعه علاقه مندان و محقّقان و طلاّب علوم دينى و دانشجويان گرامى، شماره صفحه و جلد تفسير را نيز در آخر هر حديث ذكر نمود.
پس از اتمام و فراغت از اين كار كليّه احاديث و اخبار نبوى را كه به فارسى، در اثناى تفسير شيخ آمده با دقّت خاصّى استخراج و تنظيم نمود. ترتيب اين قسمت از احاديث، كه از صفحه 191 كتاب حاضر و به شماره ترتيب 650 (احاديث به ترتيب شماره گذارى شده) شروع مى شود و به صفحه 534 خاتمه مى پذيرد، غير از آن است كه سابقاً مذكور افتاد؛ بلكه ترتيب احاديث فارسى (ترجمه سخنان پيغمبر صلى الله عليه و آله به نثر ساده و روان ابوالفتوح) بر اساس مجلّدات پنج گانه چاپى قرار داده شد؛ به اين نحو كه هر حديث با ذكر نام راوى و يا راويان حديث آغاز و متن حديث در « » گذارده شد و در پايان هر حديث، شماره صفحه و جلد را، از تفسير چاپى پنج جلدى، براى تسهيل مراجعه علاقه مندان ثبت نمود. احاديث فارسى، يا
در حقيقت ترجمه فارسى احاديثى كه شيخ از نقل و ضبط اصل حديث خوددارى نمود، مجموعاً به 1248 بالغ است.
پس از احاديث نبوى، سخنان ائمه اطهار را به همان شيوه پيشين جمع و تدوين نمود كه از شماره 1899 تا پايان كتاب را شامل است.
ذكر نام دوستان ارجمند آقايان: عبدالحميد بديع الزّمانى و دكتر سيد جعفر سجادى و فيروز حريرچى معلّمان فاضل دانشگاه، كه هر كدام به نحوى در اين كار مرا يارى فرموده اند، ضرورى است. آقاى بديع الزّمانى مآخذ بعض روايات را پيدا كرده اند و دو دوست ديگر در مقابله و تصحيح فرم هاى مطبعه و اصلاح بعضى از اعراب كلمات مرا شرمنده احسان خويش ساخته اند.
بجاست كه از دوست فقيد خود دكتر عبدالرحيم نجات، به ياد خير متذكّر شوم؛ زيرا فقيد سعيد در چند مورد با اظهار نظر صحيح درباره ضبط كلمات مرا يارى فرمود. خدايش غريق رحمت بى منتهاى خويش فرمايد!
با اين همه مى دانم كه نقايصى در اين مجلّد، به چشم نكته سنجان دانشمند خواهد آمد كه درخواست دارم بر اين بنده منّت گذاشته، وى را آگاه فرمايند تا در چاپهاى بعدى مورد استفاده قرار گيرد و به نام خود آنها ثبت و ضبط گردد.
به پايان رسيد مقدّمه «احاديث تفسير ابوالفتوح رازى» به خامه اين بنده ناتوان، عسكر حقوقى، به تاريخ دوشنبه پنجم تيرماه 1346 خورشيدى مطابق با هفدهم ربيع الاول 1387ق (روز ميلاد مسعود حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله).
تهران ـ تهران پارس

1.رجوع كنيد به كتاب تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص ۳۷، مقدمه به بعد.

2.رجوع كنيد به كتاب معالم العلماء به تصحيح استاد فقيد اقبال آشتيانى.

3.وى قاضى كوفه و از فقهاى عامه و وفاتش به سال ۱۱۳ه بوده است.

4.وى در سال ۳۵ه در گذشت و كتاب السّنن و الاحكام و القضايا بدو منسوب است.

5.رجوع كنيد به كتاب اصل الشيعة و اصولها، ص ۶۶؛ در كتاب الذريعه، ج ۱، ص ۱۷ «نهصد شيخ» ذكر شده.

6.وسايل الشّيعة، ج ۳، ص ۵۲۷.

7.رجوع كنيد به كتاب وسايل الشّيعه، ج ۳، ص ۵۲۳.

8.در مقدمه كافى (چاپ آخوندى) به نقل از نهاية الدّراية (ص ۳۱۹) و لؤلؤة البحرين (ص ۲۲۸) آمده كه كافى داراى ۱۶۱۹۹ حديث است.

9.رجوع كنيد به كتاب تاج العروس سيد مرتضى زبيدى، چاپ مصر.

10.نواب اربعه امام عصر عليه السلام عبارت از: ابو عمرو عثمان بن سعيد عمروى، و ابو جعفر محمّد بن عثمان عمروى، و ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى كه در طول مدت ۶۹ سال، يعنى از سال وفات حضرت امام حسن عسكرى (۲۶۰ه) تا زمان وفات آخرين نايب، نيابت را بر عهده داشتند. در اعلام الورى طبرسى براى مدت نيابت ۷۴ سال نوشته شد؛ زيرا غيبت امام عليه السلام را از روز ولادت آن حضرت كه به سال ۲۵۵ه روى داد، به حساب آورد.

11.شيخ مفيد بن ابى عبداللّه محمّد متوفا به سال ۴۱۳ه.

12.رجوع كنيد به كتاب الذّريعة كه در مجلدات آن نام شروح و حواشى كه بر كتب اربعه نوشته اند، ذكر شده.

13.تعداد مؤلفات فيض را به دويست كتاب نوشته اند. براى اطلاع بر احوال و آثار وى رجوع كنيد به كتاب: الشيعه و فنون الاسلام و هدية الاحباب.

14.رجوع كنيد به مقدمه اى كه بر طبع وسائل نوشته اند: چاپ اسلاميه، تهران، ج ۱.

15.رجوع شود به مقدمه كتاب تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى تأليف نگارنده فصل مربوط به «وضع شيعه در مقابل فرق ديگر اسلامى در قرن چهارم و پنجم و ششم» صفحه بيست و هفت، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۴۶.

16.رجوع شود به كتاب النقض، ص ۱۲.

17.تفسير ابوالفتوح، چاپ تهران، ج ۱، ص ۱.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    علوي، ابوالحسن
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 35040
صفحه از 647
پرینت  ارسال به