مقدمه
۰.أنَا أفْصَحُ مَنْ نَطَقَ بِالضّاد
وَأُوتِيتُ جَوامِـعَ الكِلَمِ. ۱
حديث و معانى و تعريفهاى آن
در آداب زبان فارسى از لفظ «حديث» معانى مختلف و متعدّدى استنباط گرديد؛ از آن جمله اند اين معانى:
چيز نو، چيزى نو، سخن نو، مرد اندك سال، جوان، مسئله، امر، كار، شغل، باره، مطلب، قضيّه، وقعه، واقعه، حادثه، حال، پيش آمد، باب، ماجرى، ازدَر، درخور، سزاوار، مبحث، موضوع باب، عقيده، اعتقاد، عزم، قصد، عزيمت، سودا، فكر، انديشه، عشق، خبر، اطلاع، آگاهى، قصّه، حكايت، افسانه، داستان، نقل، سَمر، تاريخ، حرف.
ولى در اصطلاح محدّثان، حديث عبارت است از گفتار رسول صلى الله عليه و آله و حكايتِ اقوال و افعال آن حضرت و ائمّه ۲ اطهار عليهم السلام.
تهانوى در كتاب خلاصة الخلاصة نوشت كه: قول صحابى و تابعى را هم مى توان حديث ناميد. در شرح النخبة آمده: حديث آن چيزى است كه به حضرت پيغمبر
نسبت داده شود قولاً و فعلاً و تقريراً و صنعتاً.
و پاره اى گفته اند: و رؤيا، يعنى اگر در خواب هم از پيغمبر چيزى ديده شد، نقل او حديث باشد؛ حتّى حركات و سكنات آن حضرت، اگر در بيدارى نقل شود، حديث است.
پس حديث نسبت به سنّت اعمّ باشد. صاحب تلويح گويد: سنّت اعمّ از حديث و آن چيزى است كه از نبىّ صادر شده باشد غير از قرآن از جنس گفتار و آن را حديث يا كردار، يا تقرير نامند. و اينكه در ضمن تعريف سنّت، قيدِ قرآن كرده، براى احتراز از خودِ قرآن است؛ چه قرآن را در اصطلاح، حديث نگويند. ۳ شاذّه و مشهوره....
1.القوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة، الشكوكاني، ص ۳۴۸.
2.كشف الظنون، ج ۱، ص ۶۳۵؛ الوجيزة في الدرايه (الشيخ البهائى)، ص ۲. شيخ بهايى حديث را چنين تعريف مى كند «اَلْحَدِيثُ كَلامٌ يَحكي قولَ المَعصومِ أو فِعلَهُ أو تَقريرَه».
3.بعضى را عقيده بر اين است كه قرآن نيز خود حديث است و در اثبات اين نظريه آياتى چند از كلام اللّه را مستنداً ذكر مى كنند؛ نظير آيه: «اللّه ُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللّه ِ ذلِكَ هُدَى اللّه ِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللّه ُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» الزّمر (۳۹): آيه ۲۴ و آيه: «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ» و آنچه تلاوت آن نَسخ شده باشد و داخل در قرآن شود، و همچنان است قرائات شاذّه و مشهوره....