121
دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث ج1

ر . ك : ج2 ص283 (تشويق به آخرت گرايى) .

2 / 5

نهى از ناسزاگويى به دنيا و نكوهش آن

۱۸۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به دنيا ناسزا مگوييد؛ چه، دنيا نيكو مَركبى است براى مؤمن ؛ به وسيله آن به خوبى مى رسد و از بدى مى رَهَد. هرگاه بنده بگويد: «لعنت خدا بر دنيا» ، دنيا گويد: لعنت خدا بر نافرمان ترينِ ما از پروردگارش.

۱۸۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس بگويد: «ننگ بر اين دنيا» ، دنيا گويد: ننگ بر نافرمان ترينِ ما از خدا.

۱۸۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوبْ سرايى است دنيا براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد تا پروردگارش را خشنود گرداند و بد سرايى است براى كسى كه دنيا ، او را از آخرتش باز دارد و نگذارد كه موجبات خشنودى پروردگارش را فراهم آورد. هرگاه بنده بگويد: «ننگ بر دنيا» ، دنيا گويد: ننگ بر نافرمان ترينِ ما از پروردگارش.

۱۸۸.تحف العقول ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ :ما در بصره [در جنگ جمل [با امير مؤمنان عليه السلام بوديم. چون ايشان از جنگ با جنگ افروزان ، آسوده شد، در آخرِ شب به نزد ما آمد و فرمود: «در چه حاليد؟» .
گفتيم: بر سرِ نكوهش دنيا.
فرمود: «دنيا را بر چه نكوهش مى كنى ، اى جابر؟!» .
سپس، حمد و ثناى الهى به جاى آورد و فرمود: «چه شده است كه
عدّه اى دنيا را نكوهش مى كنند و دَم از بى رغبتى به آن مى زنند؟ دنيا ، براى كسى كه با آن از در راستى درآيد ، منزلگاه راستى و صداقت است و براى كسى كه متوجّه منظورش شود، سكونتگاه عافيت است و براى كسى كه از آن توشه برگيرد ، سراى ثروت است و عبادتگاه پيامبران خداست و فرودگاه وحى او و نمازخانه فرشتگانش و مسكن دوستدارانش و تجارت خانه اوليايش . در دنيا ، رحمت كسب كردند و از آن ، بهشت را سود بردند. پس كيست كه دنيا را نكوهش كند ، اى جابر؟ در حالى كه دنيا خود، جدايى خويش را اعلام كرده و رفتنش را جار زده و خبر مرگ و زوال خويش را داده است و با بلاهايش درس عبرت داده و با شادى هايش به شادى تشويق كرده است، در نيم روز ، فاجعه آورده و در صبحگاه ، نعمت و عافيت ؛ بيم مى دهد و اميد مى بخشد. گروهى در هنگام پشيمانى به نكوهش دنيا مى پردازند. دنيا به همه آنها خدمت كرد و با صداقت برخورد كرد ، يادآورى شان كرد و يادآور شدند ؛ اندرزشان داد و اندرز گرفتند ؛ ترساندشان و ترسيدند ؛ و تشويقشان كرد و به شوق آمدند.
پس، اى آن كه دنيا را نكوهش كنى ، امّا فريفته فريبندگى هاى آنى! كِى دنيا جاى نكوهش براى تو داشته و كجا تو را فريفته است؟ به قبرهاى پوسيده پدرانت يا به گورهاى نَمور مادرانت؟ چه بسيار كسانى كه با دستان خود ، پرستارى آنها كردى و تيماردارى شان را نمودى ، برايشان دارو تجويز كردى و پزشكانى به بالينشان آوردى ، امّا به مقصود خود نرسيدى و مراد خويش را نيافتى [و آن بيماران ، بهبود نيافتند] ؛ بلكه دنيا ، آنها را نمونه[براى] تو و حال ايشان را حكايتِ حال تو قرار داد. فردا ، نه دوستدارانت تو را سودى مى بخشند ، نه فريادخواهى ات گِرِه از كارت مى گشايد، آن گاه كه بيمارى مرگ و سوزش هاى درد و رنج ، بالا گيرد؛ آن گاه كه ناله ، سودى نمى بخشد و از شيون [اطرافيان] ، كارى بر نمى آيد، سينه را سخت مى فشرد و گلو ، گرفته
مى شود ، فرياد به گوش او نمى رود و فريادخواهى به هراسش نمى فكَند. آه از بسيارىِ اندوه ، به هنگام سر رسيدن عمر!
سپس ، نعش او را بر تابوتى نهند و بر روى چهار دست بردارند و براى لحظه اى در گورش خوابانند؛ گورى تنگ ؛ توش و توان از ميان رفته ؛ عمر به سر شده و دوستداران ، او را به دور افكنده و نوازشگرانش ، از او بُريده اند و دوستان ، به او نزديك نمى شوند و ديداركنندگان ، به ديدارش نمى آيند و خانه ، در انتظار او نيست. نشانى از او نمى مانَد و خبرى از او نمى آيد. وارثانش ، صبح زود بشتابند و مُرده ريگش را تقسيم كنند، در حالى كه گناه ، دامن او را گرفته و گناهان در ميانش گرفته اند. اگر كار نيكى پيش فرستاده ، حاصل نيك ببيند و اگر بدى فرستاده ، فرجامى تباه دارد. چگونه آرميدن در دنيا براى كسى كه مرگ ، فرجام آن است و گورْ مزارش ، سود دهد! و اين خود ، بهترين پندآموز است. بس است ، اى جابر . با من بيا».
پس با امام عليه السلام رفتم تا به گورستان رسيديم . پس فرمود: «اى خاك نشينان، و اى تنهايان! خانه هاى شما ، مسكنِ ديگران شده و ميراث ها تقسيم شده و همسرانتان شوهر كردند. اين ، خبرى است كه ما داريم. شما چه خبر داريد؟» .
سپس ، لَختى دراز ، خاموش مانْد و آن گاه ، سرش را بلند كرد و فرمود: «سوگند به آن كه آسمان را برافراشت و زمين را بگسترانْد، اگر به اين جماعت [مردگان [اجازه سخن گفتن داده شود، هرآينه خواهند گفت: ما ، بهترين ره توشه را تقوا يافتيم».
آن گاه فرمود: «اى جابر! حال اگر مى خواهى، برگرد».


دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث ج1
120

راجع : ج2 ص282 (الحثّ على الاهتمام بالآخرة) .

2 / 5

النَّهيُ عَن سَبِّ الدُّنيا وذَمِّها

۱۸۵.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الدُّنيا ؛ فَنِعمَت مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ، فَعَلَيها يَبلُغُ الخَيرَ ، وبِها يَنجو مِنَ الشَّرِّ . إنَّهُ إذا قالَ العَبدُ : لَعَنَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : لَعَنَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . ۱

۱۸۶.عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لَهُ . ۲

۱۸۷.عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتِ الدّارُ الدُّنيا لِمَن تَزَوَّدَ مِنها لاِآخِرَتِهِ حَتّى يُرضِيَ رَبَّهُ ، وبِئسَتِ الدّارُ لِمَن صَدَّتهُ عَن آخِرَتِهِ وقَصُرَت بِهِ عَن رِضاءِ رَبِّهِ ، وإذا قالَ العَبدُ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . ۳

۱۸۸.تحف العقول عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :كُنّا مَعَ أميرِ المُؤمِنين عليه السلام بِالبَصرَة فَلَمّا فَرَغَ مِن قِتالِ مَن قاتَلَهُ أشرَفَ عَلَينا مِن آخِرِ اللَّيلِ ، فَقالَ : ما أنتُم فيهِ؟ فَقُلنا : في ذَمِّ الدُّنيا . فَقالَ : عَلامَ تَذُمُّ الدُّنيا يا جابِر؟! ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، وقالَ :
أمّا بَعدُ ، فَما بالُ أقوامٍ يَذُمّونَ الدُّنيَا ، انتَحَلُوا الزُّهدَ فيها؟ الدُّنيا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها ، ومَسكَنُ عافِيَةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها ، ودارُ غِنىً لِمَن تَزَوَّدَ مِنها ، مَسجِدُ
أنبِياءِ اللّهِ ، ومَهبِطُ وَحيِهِ ، ومُصَلّى مَلائِكَتِهِ ، ومَسكَنُ أحِبّائِهِ ، ومَتجَرُ أولِيائِهِ ؛ اكتَسَبوا فيهَا الرَّحمَةَ ، ورَبِحوا مِنهَا الجَنَّةَ ، فَمَن ذا يَذُمُّ الدُّنيا يا جابِر؟ وقَد آذَنَت بِبَينِها ۴ ، ونادَت بِانقِطاعِها ، ونَعَت نَفسَها بِالزَّوالِ ، ومَثَّلَت بِبِلائِها البَلاءَ ، وشَوَّقَت بِسُرورِها إلَى السُّرورِ ، وراحَت ۵ بِفَجيعَةٍ ، وَابتَكَرَت ۶ بِنِعمَةٍ وعافِيَةٍ ؛ تَرهيبا وتَرغيبا ، يَذُمُّها قَومٌ عِندَ النَّدامَةِ ، خَدَمَتهُم جَميعا فَصَدَّقَتهُم ، وذَكَّرَتهُم فَذَكَروا ، ووَعَظَتهُم فَاتَّعَظوا ، وخَوَّفَتهُم فَخافوا ، وشَوَّقَتهُم فَاشتاقوا .
فَأَيُّهَا الذّامُّ لِلدُّنيَا المُغتَرُّ بِغُرورِها ، مَتَى استَذَمَّت إلَيكَ ؟ بَل مَتى غَرَّتكَ بِنَفسِها؟ بِمَصارِعِ آبائِكَ مِنَ البِلى؟ أم بِمَضاجِعِ اُمَّهاتِكِ مِنَ الثَّرى؟ كَم مَرَّضتَ ۷ بِيَدَيكَ ، وعَلَّلتَ ۸ بِكَفَّيكَ؟ تَستَوصِفُ لَهُمُ الدَّواءَ ، وتَطلُبُ لَهُمُ الأَطِبّاءَ ، لَم تُدرِك فيهِ طَلِبَتَكَ ، ولَم تُسعَف ۹ فيهِ بِحاجَتِكَ ، بَل مَثَّلَتِ الدُّنيا بِهِ نَفسَكَ ، وبِحالِهِ حالَكَ ، غَداةَ لا يَنفَعُكَ أحِبّاوُكَ ، ولايُغني عَنكَ نِداؤُكَ ، حينَ يَشتَدُّ مِنَ المَوتِ أعالينُ المَرَضِ ، وأليمُ لَوعاتِ المَضَضِ ، حينَ لايَنفَعُ الأَليلُ ۱۰ ، ولا يَدفَعُ العَويلُ ، يَحفَزُ ۱۱ بِهَا الحَيزومُ ۱۲ ، ويَغُصُّ بِهَا الحُلقومُ ، لايُسمِعُهُ النِّداءُ ، ولا يَروعُهُ
الدُّعاءُ ، فَيا طولَ الحُزنِ عِندَ انقِطاعِ الأَجَلِ .
ثُمَّ يُراحُ بِهِ عَلى شَرجَعٍ ۱۳ نَقَلَهُ أكُفٌّ أربَعٌ ، فَيَضجَعُ في قَبرِهِ في لَبثٍ ۱۴ وضيقِ جَدَثٍ ، فَذَهَبَتِ الجِدَةُ ۱۵ ، وَانقَطَعَتِ المُدَّةُ ، ورَفَضَتهُ العُطَفَةُ ، وقَطَعَتهُ اللُّطَفَةُ ، لا تُقارِبُهُ الأَخِلاّءُ ، ولا يُلِمُّ بِهِ الزُّوّارُ ، ولاَ اتَّسَقَت بِهِ الدّارُ ، انقَطَعَ دونَهُ الأَثَرُ ، وَاستُعجِمَ دونَهُ الخَبَرُ ، وبَكَّرَت وَرَثَتُهُ فَاقتَسَمَت تَرَكَتُهُ ، ولَحِقَهُ الحَوبُ ۱۶ ، وأحاطَت بِهِ الذُّنوبُ ، فَإِن يَكُن قَدَّمَ خَيرا طابَ مَكسَبُهُ ، وإن يَكُن قَدَّمَ شَرّا تَبَّ مُنقَلَبُهُ . وكَيفَ يَنفَعُ نَفسا قَرارُها وَالمَوتُ قَصارُها وَالقَبرُ مَزارُها ؟! فَكَفى بِهذا واعِظا .
كَفى يا جابِر ، امضِ مَعي . فَمَضَيتُ مَعَهُ حَتّى أتَينَا القُبورَ ، فَقالَ :
يا أهلَ التُّربَةِ ويا أهلَ الغُربَةِ ، أمَّا المَنازِلُ فَقَد سُكِنَت ، وأمَّا المَواريثُ فَقَد قُسِمَت ، وأمَّا الأَزواجُ فَقَد نُكِحَت ، هذا خَبَرُ ما عِندَنا ، فَما خَبرُ ما عِندَكُم؟
ثُمَّ أمسَكَ عَنّي مَلِيّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : وَالَّذي أقَلَّ السَّماءَ فَعَلَت ، وسَطَحَ الأَرضَ فَدَحَت ، لَو اُذِنَ لِلقَومِ فِي الكَلامِ ، لَقالوا : إنّا وَجَدنا خَيرَ الزّادِ التَّقوى . ثُمَّ قالَ : يا جابِر إذا شِئتَ فَارجِع . ۱۷

1.أعلام الدين : ص ۳۳۵ عن أبي موسى الأشعري ، إرشاد القلوب : ص ۱۷۶ ، بحار الأنوار : ج ۷۷ ص ۱۷۸ ح ۱۰ ؛ ربيع الأبرار : ج ۱ ص ۶۶ ح ۶۷ ، الفردوس : ج ۵ ص ۱۰ ح ۷۲۸۸ كلاهما عن ابن مسعود نحوه ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۲۳۹ ح ۶۳۴۳ .

2.المصنّف لابن أبي شيبة : ج ۸ ص ۱۴۳ ح ۱۲۸ ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۶۰۷ ح ۸۱۴۰ نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن المطّلب بن حنطب ؛ كنز الفوائد : ج ۲ ص ۱۶۲ ، أعلام الدين : ص ۱۵۲ ، بحار الأنوار : ج ۷۷ ص ۱۷۱ ح ۷ .

3.المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۴۸ ح ۷۸۷۰ عن سعد بن طارق عن أبيه ، الفردوس : ج ۴ ص ۲۶۹ ح ۶۷۹۴ عن طارق بن أشيم وفيه صدره إلى «رضاء ربّه» ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۲۳۹ ح ۶۳۴۱ .

4.البَيْن : البعد والفراق (النهاية : ج ۱ ص ۱۷۵ «بين») .

5.الرَّواح : نقيض الصباح ، وهو اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج ۱ ص ۳۶۸ «روح») .

6.البُكرَة : الغُدوة [أي ما بين صلاة الغداة وطلوع الشمس] . وبَكَر عليه وإليه وفيه وابتكَر : أتاه بُكرَةً (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۳۷۶ «بكر») .

7.مرّضْتَهُ : تكفّلتَ بمداواته (المصباح المنير : ص ۵۶۹ «مرض») .

8.عَلَّلَه بالشيء : أي لَهّاه به ؛ كما يُعلَّل الصبيّ بشيء من الطعام يتجزّأ به عن اللبن (الصحاح : ج ۵ ص ۱۷۷۴ «علل») . والمعنى : خدمتَه في علّته .

9.أسعَفتُه بحاجته إسعافا : قضيتُها له (المصباح المنير : ص ۲۷۷ «سعف») .

10.الألِيْل : الأنين (الصحاح : ج ۴ ص ۱۶۲۶ «ألل») .

11.الحَفْز : الحثّ والإعجال (النهاية : ج ۱ ص ۴۰۷ «حفز») .

12.الحَيزُوم : وسط الصدر وما يُشدّ عليه الحزام (الصحاح : ج ۵ ص ۱۸۹۹ «حزم») .

13.الشَّرْجَعُ : النّعْشُ أو الجنازة (القاموس المحيط : ج ۳ ص ۴۳ «شرجع») .

14.اللَّبْث : المَكْثُ (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۱۷۳ «لبث») .

15.واجِدٌ للشيء : قادرٌ عليه (المصباح المنير : ص ۶۴۸ «وجد») .

16.الحَوْب : الإثم (الصحاح : ج ۱ ص ۱۱۶ «حوب») .

17.تحف العقول : ص ۱۸۶ وراجع الإرشاد : ج ۱ ص ۲۹۶ والأمالي للطوسي : ص ۵۹۴ ح ۱۲۳۱ وخصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۱۰۲ والزهد للحسين بن سعيد : ص ۴۷ ح ۱۲۸ ونهج البلاغة : الحكمة ۱۳۱ وبحار الأنوار : ج ۷۳ ص ۱۲۹ ح ۱۳۵ وتاريخ بغداد : ج ۷ ص ۲۸۷ ح ۳۷۸۹ وتاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۴۹۹ وكنزالعمّال : ج ۳ ص ۷۳۲ ح ۸۶۰۳ .

  • نام منبع :
    دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    موسوي، سيد رسول؛ شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 82857
صفحه از 476
پرینت  ارسال به