۲۰۴.سنن الدارمى ـ به نقل از سعد بن ابن وقّاص ـ :چون عثمان بن مظعون ، ترك زن كرد، پيامبر خدا در پى او فرستاد و فرمود: «اى عثمان! من به رهبانيّت امر نشده ام. آيا از سنّت من روى گردانى؟» .
عثمان گفت: نه، اى پيامبر خدا!
فرمود: «از سنّت من است كه نماز بخوانم و بخوابم، و روزه بگيرم و غذا بخورم، و ازدواج كنم و طلاق بدهم. پس، هر كه به سنّت من پشت كند ، از من نيست. اى عثمان! زن تو هم بر تو حقّى دارد و نفس تو را نيز بر تو حقّى است».
سعد گفت: به خدا سوگند، تعدادى از مردان مسلمان هم داستان شده بودند كه چنانچه پيامبر خدا بر كار عثمان صحّه گذاشت، خود را خواجه سازيم و با زن ، هم بستر نشويم.
۲۰۵.عوالى اللآلى:در حديث آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم ديدار كرد و به وصف روز قيامت پرداخت و براى آنان ، همه اش از عذاب گفت. مردم ، متأثّر شدند و گريستند. ده نفر از ياران ايشان در خانه عثمان بن مظعون ، گِرد آمدند و با هم قرار گذاشتند كه روزها ، روزه بگيرند و شب ها را به عبادت بگذرانند و با زنان ، هم بستر نشوند و از بوى خوش ، استفاده نكنند ، پشمينه بپوشند، ترك دنيا گويند و سر به كوه و بيابان بگذارند و رهبانيت پيشه كنند و خويشتن را خواجه سازند.
اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. به خانه عثمان آمد ؛ امّا او را در آن جا نيافت. از همسر او پرسيد: «آيا خبرى كه به من رسيده است ، صحّت دارد؟» .
او كه دوست نداشت به پيامبر خدا دروغ بگويد و از سوى ديگر ، نخواست پرده از كار شوهرش بردارد، گفت: اى پيامبر خدا! اگر عثمان به شما گفته است، درست گفته است.
پيامبر خدا رفت. عثمان به خانه اش آمد. همسرش ماجرا را به او گفت. عثمان و يارانش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند. پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان فرمود: «[گمان مى كنيد [خبر ندارم كه بر چه هم داستان شده ايد؟».
گفتند: ما جز نيّت نيك نداشته ايم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من ، مأمور به اين كارها نشده ام» .
سپس فرمود: «نفس هاى شما را بر شما حقّى است. پس [به وقتش [روزه بگيريد و [به وقتش] روزه نگيريد، هم نماز شب بخوانيد و هم شب ها بخوابيد؛ زيرا كه من ، هم روزه مى گيرم، هم [به وقتش] روزه نمى گيرم، هم شب ها را عبادت مى كنم و هم مى خوابم ، گوشت و چربى مى خورم و با زنان نزديكى مى كنم. پس، هركه از راه و رسم من روى برتابد ، از من نيست».
آن گاه ، مردم را جمع كرد و برايشان سخن گفت و فرمود: «عدّه اى را چه شده كه زن و بوى خوش و خواب و تمايلات دنيوى را بر خود حرام كرده اند؟! امّا من ، به شما دستور نمى دهم كه كشيشى و راهبى پيشه كنيد. ترك گوشت و زن و صومعه نشينى در دين من نيست. سياحت امّت من ، در روزه است و رهبانيتش در جهاد . خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او قرار ندهيد. حج بگزاريد و عمره به جاى بياوريد و نماز بخوانيد و زكات بپردازيد و ماه رمضان را روزه بگيريد و [در دينتان] مستقيم [و معتدل [باشيد تا برايتان مستقيم بماند؛ چه، كسانى كه پيش از شما بودند، در حقيقت، به سبب همين سختگيرى ها نابود شدند ، بر خود سخت گرفتند و در نتيجه ، خدا هم بر آنان سخت گرفت ، و اينها كه در دِيرها و صومعه ها مى بينيد ، بقاياى همين افراد هستند.