۳۴۲.عيسى عليه السلام :بيچاره دنيادار ، كه مى ميرد و دنيا را رها مى كند ، به دنيايى اطمينان مى كند كه او را مى فريبد و به دنيايى اعتماد مى كند كه او را فرو مى گذارد [و به موقع ، يارى اش نمى كند]. بيچاره اين گول خوردگان ، كه آنچه دوست ندارند ، به آنان مى رسد و آنچه دوست دارند ، از ايشان جدا مى شود و آنچه به ايشان وعده داده مى شود ، به سراغشان مى آيد.
۳۴۳.امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
چيزى چون دنيا نديدم كه اهلش فريب آن را بخُورند/ و نه چون يقين (مرگ) كه صاحب آن ، از روزگار بگريزد.
بر گورِ نزديكان مى گذرم، امّا گويى/ بر گور كسى مى گذرم كه هيچ نسبتى با او ندارم .
به خدا سوگند ، اگر نبود كه هر ساعتى/ هرگاه بخواهم، كسى را مى بينم كه يارش مُرده است ،
هرگز، به هيچ روى، در برابر روزگار صبر نمى كردم/ روزگارى كه هرروز ، مصيبت هايش غمى تازه مى آفريند .
۳۴۴.امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
به روزها نيكْ گمان گشتى ، آن گاه كه [با تو] نيك شدند و از بدىِ آنها كه دست تقدير مى آورَد ، نترسيدى.
شب ها با تو سرِ سازش نشان داد و تو فريب آنهارا
خوردى امّا در همان زلالى شب هاست كه تيرگى پديد مى آيد.
ر . ك : ص 265 (سراى فريب) .