آن گه خود بترشيد و خود بنگارد و خود بپرستيد! هيچ عاقل اين روا دارد كه تراشيده خود پرستد و نگاشته خود را بندگى كند و نشانده خود را خدمت كند!
آن گه ايشان به آلت صورتى برآرند بى معنى، من بى آلت صورتى چنين برآرم با چندين معانى . از پاره اى پيه چشمى بينا سازم و از پاره اى استخوان گوشى شنوا سازم و از پاره اى گوشت زبانى گويا برآرم، و از قطره اى خون دل دانا پديد آرم». ۱
نويسنده تفسير، گاه در آوردن واژه هاى دشوار و دور از ذهن افراط كرده است؛ چنان كه گويد:
«حق تعالى در اين آيت صفت تزويق زبان منافقات گفت كه ايشان به زبان چگونه چاپلوسى مى كنند و كلام منمّق مزخرف ۲ چگونه مى كنند تا تو را به گفتِ زبان به عجب مى آرند» .
در چنين جمله هايى نيز، نويسنده گاه، موازنات كلمه و هماهنگى سخن را از ياد نبرده است:
«كريم را چون بفريبى فريفته شود، يعنى كريم سهل جانب باشد، زود به دست آيد . از آن جا كه كريم باشد و دير از دست بشود، از آن جا كه حليم باشد . چون گويند باور دارد، چون سوگند خورند راست پندارند، و همه خالق را از حساب خود انگارد ...
منافق همه تزوير و تزويق ۳ زُبان باشد، ظاهرى آراسته آبادان دارد، باطنى خراب بيران . منافق با دنيا ماند چون گورى كه ظاهرش مذهّب باشد و خداوندش در اندرون معذّب باشد، در سيرت او نگرى، گمان برى كه كسى هست، حُسْن سيرت بينى و از خبث سريرت خبر ندارى ۴ » .
ابوالفتوح رازى در جاى جاى تفسير خود. به مناسبت، نعت و منقبت على عليه السلام
1.روض الجنان، ج ۴، ص ۱۷۱ .
2.آراسته به ظاهر امّا ميان تهى .
3.آراسته كردن، نيكو جلوه دادن .
4.روض الجنان، ج ۳، ص ۱۴۹ .