105
ابوالفتوح رازي

آن گه خود بترشيد و خود بنگارد و خود بپرستيد! هيچ عاقل اين روا دارد كه تراشيده خود پرستد و نگاشته خود را بندگى كند و نشانده خود را خدمت كند!
آن گه ايشان به آلت صورتى برآرند بى معنى، من بى آلت صورتى چنين برآرم با چندين معانى . از پاره اى پيه چشمى بينا سازم و از پاره اى استخوان گوشى شنوا سازم و از پاره اى گوشت زبانى گويا برآرم، و از قطره اى خون دل دانا پديد آرم». ۱
نويسنده تفسير، گاه در آوردن واژه هاى دشوار و دور از ذهن افراط كرده است؛ چنان كه گويد:
«حق تعالى در اين آيت صفت تزويق زبان منافقات گفت كه ايشان به زبان چگونه چاپلوسى مى كنند و كلام منمّق مزخرف ۲ چگونه مى كنند تا تو را به گفتِ زبان به عجب مى آرند» .
در چنين جمله هايى نيز، نويسنده گاه، موازنات كلمه و هماهنگى سخن را از ياد نبرده است:
«كريم را چون بفريبى فريفته شود، يعنى كريم سهل جانب باشد، زود به دست آيد . از آن جا كه كريم باشد و دير از دست بشود، از آن جا كه حليم باشد . چون گويند باور دارد، چون سوگند خورند راست پندارند، و همه خالق را از حساب خود انگارد ...
منافق همه تزوير و تزويق ۳ زُبان باشد، ظاهرى آراسته آبادان دارد، باطنى خراب بيران . منافق با دنيا ماند چون گورى كه ظاهرش مذهّب باشد و خداوندش در اندرون معذّب باشد، در سيرت او نگرى، گمان برى كه كسى هست، حُسْن سيرت بينى و از خبث سريرت خبر ندارى ۴ » .
ابوالفتوح رازى در جاى جاى تفسير خود. به مناسبت، نعت و منقبت على عليه السلام

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۱۷۱ .

2.آراسته به ظاهر امّا ميان تهى .

3.آراسته كردن، نيكو جلوه دادن .

4.روض الجنان، ج ۳، ص ۱۴۹ .


ابوالفتوح رازي
104

اى عجب! در سراى دُشخوارى به تو خوارى ۱ خواست، در سراى خوارى به تو كى دشخوارى خواهد، در سراى محنت به تو مِنحت ۲ خواست، در سراى مِنْحت كى به تو محنت خواهد؟
حسن بصرى در نزديك رابعه عَدَويّه شد تا او را بپرسد از رنجى كه رسيده بود او را . گفت: يا رابعه، چونى؟ گفت : چنانك كِمْ او مى دارد . گفت : چونت مى دارد؟ گفت : چنان كه او خواهد . گفت : چون مى خواهد؟ گفت : چنان كه در او برازد . شرم ندارى او در حقّ تو آن مى گويد از نيكى كه در تو نبرازد و لايق تو نباشد، تو در حقّ او مى گويى از دبى كه در او نبرازد، آنچه در حقّ تو بگويند به راست تو را موافق نيايد، به دروغ در حقّ آن مگوى . چو در سفر دنيا به تو آسانى خواست، در سفر قيامت كه صعب تر است به تو كى دشخوارى خواهد؟! به خَلاف عقل خود برميا، و مخالفت عدل مكن كه مخالفت عدل مخالفت عقل باشد». ۳
اينك وصف قدرت خالق :
« ... آن گه گفت : با كمال عالمى كمال قادرى است مرا، تا آنچه دگر قادران نتوانند من توانم، و آنچه دگر عالمان ندانند من دانم . من در رحم بر آب صورت نگارم، همه مصوّران عالم در قوت نگاشتن صورت؛ از آب احتراز كنند، سَرِ قلم از آب نگاه دارند تا متفشّى ۴ نشود، و از تاريكى احتراز كنند تا نقش مشوّش نشود، من از كمال قادرى در سه ظلمت : ظلمت شب، ظلمت رحم و ظلمت شكم بر آب چنين صورت بديع نگارم كه مصوّران از آن عاجز و حيران مانند ...
بتگر به آلت من بت نگارد، قدرت از من و محل قدرت از من و اسباب آلات از من، و اگر آن نباشد، نتواند .

1.آسانى و يُسر .

2.مِنْحت : بخشش و عطا .

3.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۵ ـ ۳۶ .

4.متفشّى : پراكنده و پخش شده .

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 161971
صفحه از 256
پرینت  ارسال به