ب . اگر باز نه ايستند منافقان و آن كس ها كه اندر دل هايشان بيمارى است و ارجاف كنندگان اند اندر مدينه.
لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلاَّ قَلِيلاً.۱
الف . بياغاليم تو را برايشان، آن گه همسايگى نكنند با تو در آن الا اندك.
ب . برآغاليمت برايشان پس نه همسايگى كنند ترا اندر آن مگر اندكى.
يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلاً سَدِيدًا.۲
الف . اى آنان كه گرويده اى، بترسى از خداى و بگويى گفتنى درست.
ب . اى آن كس ها كه بگرويديد، بترسيد از خداى و بگوييد گفتارى راست.
أَنِ اعْمَلْ سَـبِغَـتٍ وَ قَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَ اعْمَلُواْ صَــلِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.۳
الف . كه بكن زره هاى تمام و اندازه نگاه دار در پيوستن. بكنى كار نيكو كه من به آنچه مى كنى بيناام.
ب . كه بكن زره ها تمام و اندازه كن اندر بافتن، بكنيد نيكى ها كه من بدآنچه همى كنيد بيناام.
نمونه اين آيات و اين ترجمه ها بسيار است. ما دو نمونه ديگر كه در مقاله ناصح نيست مى آوريم تا نشان دهيم كه ابوالفتوح، گاه كلمات كهن فارسى را نپسنديده و به جاى آنها كلمات ظاهرا معمول تر عربى نهاده، و نيز گاه ترجمه رسمى را به ميل خود اصلاح كرده است:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَآءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا.۴الف . پس قصد كرد به آسمان و آن دودى بود. گفت آن را و زمين را كه بيايى به طاعت يا به كراهت.