139
ابوالفتوح رازي

تا عمرت دراز شود، و چون در خانه خود شوى سلام كن، بر اهل خانه خويش تا خير خانه ات بسيار شود. و نماز سنّت به جاى آر. ۱

ف آزمايش

[بعد از آن كه خداى متعال به دعاى حضرت داود و صالحان بنى اسرائيل طاعون را از مردم گناهكار بيت المقدس برداشت، جبرئيل آمد و گفت : به اين بندگان بگو كه در لشكر بيفزايند و بر اين صعيد مسجدى بنا كنند.] چون خواستند تا به بناى مسجد مشغول شوند، مردى صالح از بنى اسرائيل آمد درويش تا ايشان را امتحان كند. گفت : مرا در اين جا حقى است و ملكى و شما را حلال نباشد كه ملك من بى رضاى من به مسجد كنى. گفتند : يا هذا! در زمين بسيار كسان اند كه در اين جا حق است ايشان را و ايشان همه رِها كردند و به خداى بخشيدند تو نيز ببخش، گفت : نبخشم كه من محتاجم اگر خواهى از من بخرى و اگر نخواهى غصب كرده باشى بر من. بَرِ داود آمدند و او را خبر دادند. داود گفت : بروى رضاى او طلب كنى و بى رضاى او مِلك او به دست مگيرى. آمدند و قرار بها دادند چندان كه بها مى فزودند او مى گفت : ندهم و بيشتر بخواهم. به صد گوسپند بخواستند و به صد گاو كردند و به صد شتر كردند؛ رضا نداد، تا گفتند : هم چندان كه مساحت آن است بُستانى پر درختان زيتون بدهيم، هم رضا نداد، تا بهاى به جايى رسانيد كه گفتند : ديوارى گِرد اين جايگاه برآريم و پر از سيم كنيم و به تو دهيم. گفت : اكنون راضى شدم. چون بَديد كه ايشان دل بر آن راست كردند، گفت : نخواهم و به يك جو طمع نكنم و آن زمين خداى را دادم و غرض من امتحان شما بود تا شما در اين كار جدّ خواهى كردن يا نه!؟

1.همان، ج ۱۴، ص ۱۸۴.


ابوالفتوح رازي
138

[جواب دهد او را ]آن كه از ايشان به باشد و پاكيزه تر، يعنى فرشتگان.
ابوهريره روايت كرد از رسول صلى الله عليه و آله كه گفت : چون يكى از شما به اهل مجلسى رسد، بايد تا سلام كند بر ايشان، اگر خواهد كه بنشيند، چون خواهد تا برود نيز سلام كند كه آن اوّل اولى تر نيست از اين آخر، رسول صلى الله عليه و آله گفت : [اَفْشُوا السَّلامَ تَسْلَمُوا؛ سلام فاش كنى تا سلامت يابى، و هم چنين گفت] : اَفْشُوا السَّلام وَاَطْعِمُوا الطّعامَ وَصِلُوا الاَرْحامَ وَصَلُّوا بِاللَيْلِ وَالنّاسُ نيامٌ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلامٍ؛ گفت : سلام فاش دارى و طعام بدهى و رحم بپيوندى، و به شب نماز كنى و مردم خفته تا به بهشت روى به سلامت. و در خبر است : ميان آن كه سلام كند [و يكى آن كه را جواب دهد]، براى آن كه او ابتدا كند و اختيار آن كند كه سلام كند بر مسلمانى. و رسول صلى الله عليه و آلهگفت : السّلامُ تَحيَّةٌ لِمِلَّتِنا وَاَمانٌ لِذِمَّتِنا؛ سلام تحيّت ملت ماست و امان ذمّت ماست. از اين جا گفت عليه السلام كه: السَّلامُ لِلرّاكِبِ عَلَى الرّاجِلِ وَللْقائِمِ عَلَى القاعِدِ؛ گفت : سلام سوار را بايد كردن بر پياده و ايستاده بر نشسته، براى آن كه سلام سلامت نهادند، و از روى ظاهر ايستاده با سلامت تر است از نشسته و سوار از پياده، ايشان از اينان خايف اند، اينان سلام گويند تا ايشان را امان حاصل شود.
بعضى دگر گفتند : چون در خانه شوى بر اهل خانه خود سلام كنى و بر عمال خود و اين قوم جابر بن عبداللّه انصارى و... از عبداللّه عبّاس، گفت : اگر در سراى كس نباشد بگويد : السّلامُ علَينا مِن رّبِّنا، السّلام عَلَينا وَعَلى عِبادِ اللّه الصّالحين، السَّلامُ عَلَى اَهْلِ البيتِ وَرَحْمَةُ اللّهِ.
انس مالك گويد كه : من خدمت رسول كردم مدتى، هرگز مرا نگفت در كارى كه كردم كه : چرا كردى؟ و اگر چيزى بشكستم، نگفت : چرا شكستى، روزى آب بر دست او مى ريختم، مرا گفت : تو را سه خصلت بياموزم كه به آن منتفع شوى؟ گفتم : بِاَبى اَنْتَ واُمّى يا رسولَ اللّه ! گفت : هركس را كه بينى از امت من بر او سلام كن

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148267
صفحه از 256
پرینت  ارسال به