147
ابوالفتوح رازي

خرد كرده ايم و بر خرمن نهاده، اگر امسال باد بسيار باشد ما غلّه ها پاك كنيم و ما را خيرى تمام باشد.
از آن جا بيامد، به درى ديگر آمد، گفت : شما چه مردمانى؟ گفتند : ما خداوندان رَزان و درختستانيم، و درختان ما ميوه بسيار دارد، اگر امسال باد نبود يا كم بود كه آن ميوه ما نيفشاند و تباه نكند، ما غنى شويم.
موسى عليه السلام از آن جا برگشت متعجب، گفت : بار خدايا، يكى باران خواهد و يكى آفتاب مى خواهد، و يكى باد مى خواهد و يكى هواى ساكن، و حاجات و مرادات ايشان مختلف است، و بر احوال ايشان تو مطلعى، هر يكى را بر وفق مصلحت خشنود كنى و روزى برسانى. ۱

اسلام مَثَل درخت است

رسول صلى الله عليه و آله گفت : مَثَل اسلام چون درخت است رُسته، ايمان به خداى اصل آن درخت است، و نماز پنج بُنه آن درخت است، و روزه ماه رمضان پوست آن درخت است و حج و عمره بارِ آن درخت است، وضو و غسل جَنابت آبخور آن درخت است، و مَبَّرَت با مادر و پدر و صله رحم شاخه هاى آن درخت است و باز استادان از آنچه خداى به حرام كرده است برگ آن درخت است، و عمل صالح ميوه آن درخت است، و ذكر خداى تعالى بيخ آن درخت است. چنان كه درخت نيكو نبود الا به برگ سبز، همچونين اسلام نيكو نبود و صالح، الا به اجتناب از محارم و به اعمال صالحه. ۲

1.همان، ج ۲، ص ۲۷۳.

2.همان، ج ۳، ص ۱۶۵.


ابوالفتوح رازي
146

راست كه حقّى دارد [بر كسى] و آن كس از قضاى حقّ او عاجز باشد او را عفو كند و حقّ خود به او رها كند. آن بنده گويد : بار خدايا، بر من گواه باش كه حقّ خود را رها كردم. حق تعالى گويد : تو حقّ خود رها كردى من اولى ترم كه حق خود بر بنده خود رها كنم. دست در دست يكديگر نهيد و به بهشت رويد. ۱

اسرار حكمت حقّ

يك روز موسى كليم در مناجات با خداى كريم گفت : الهى! اَرِنى مِنْ سَرائِرِ حِكمَتِكَ ؛ بار خدايا، از اسرار حكمتت چيزى به من نماى. گفت : از اين كوه فرو شوى، بر راه ديهى است آن جا در شو، و در آن جا چهار در سراى بينى برابر يكديگر، آن درها را بزن و از ايشان بپرس كه : ايشان كه اند، و چه صنعت كنند، و چه مى بايد كار ايشان را؟
موسى عليه السلام از آن جا فرود آمد، و چون به در آن ديه رسيد در رفت، و آن سراى ها ديد برابر يكديگر، به در سرايى فراز شد و در بزد و گفت : اى مردمان اين سراى، شما چه مردمانى؟ و كار و پيشه شما چيست؟ و حاجت شما به خداى چيست؟
ايشان گفتند : ما مردمانى دهقانيم، و كار ما كشت و بَرزْ كردن است و حاجت ما به خداى باران است. اگر امسال باران بسيار آيد ما غنى شويم كه تخم بسيار كشته ايم.
از آن جا برفت به درِ سراى ديگر شد و بپرسيد، گفتند : ما مردمانيم پيشه ما گلينه كردن است و سُفال كردن و بسيار بكرده ايم، اگر امسال آفتاب بسيار باشد و باران كم بود ما مستغنى شويم.
به در ديگر فراز شد، گفت : چه مردمانى شما؟ گفتند : ما مردمانيم كه دخل ها

1.همان، ج ۴، ص ۱۱۸.

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148215
صفحه از 256
پرینت  ارسال به