175
ابوالفتوح رازي

رسول صلى الله عليه و آله خشم آمد و عزم كرد كه به غزاى ايشان رود. ايشان بيامدند و گفتند : يا رسول اللّه ، رسول تو بيامد، ما به كرامت او را استقبال كرديم. چون ما را بديد برگرديد و باز پس آمد، ندانيم تا سبب چه بود؟ اكنون بيامديم، گفتيم : نبايد كه حال خلاف راستى انهاء كند كه از آن تو را تغيير و خشمى پديد آيد، و صدقات مُعَدّ است تا كسى آيد و بستاند.
رسول صلى الله عليه و آله باور نداشت ايشان را و تهمت بود او را در كار ايشان، خالد وليد را بخواند و او را در سرّ گرفت : برو بنگر اگر بر ايشان شعار اسلام بينى و آثار مسلمانى صدقه ايشان بستان و بازگرد، و اگر خلاف اين باشد با ايشان آن كن كه با كافران كنند. او بيامد، نماز ديگر آن جا رسيد، ايشان بر عادت بانگِ نماز [شام] و خفتن بكردند و نماز كردند تا او آن جا بود از ايشان الا خير نديد. صدقه بستد و باز آمد و رسول صلى الله عليه و آله را خبر داد. خداى تعالى در اين آيت مؤمنان را امر كرد، گفت : اى گرويدگان! اگر فاسقى خبرى به شما آرد فَتَبَيَّنُوا آهستگى [كنيد] و تعجيل [مكنيد ]از آن كه رنجى به قومى رسانى به نادانسته، پس پشيمان [شويد] بر آنچه كرده باشى. ۱

خداوند دل اندوهناك را دوست دارد

... از اين جا گفت : حق تعالى : «لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» ، وقال النّبىُّ صلى الله عليه و آله : اِنَّ اللّه يُحِبُّ كُلِّ قَلْبٍ حَزين؛ خداى تعالى هر دلى اندوهگين را دوست دارد.
ابن عطا گفت : در اين آيت متابع نفس باشد و در مراتع هوا چرنده باشد از پى هوا رود و در چراگاه شهوت چرد و در هواى هوا پرواز كند از مَراد مُراد آغاز كند و همه روز با نفس خود اين راز كند و همه شب نفس او بر اين ناز كند. لاجرم فردا كه نامه عمل باز كند نامه سياه بيند و حالى تباه بيند و صحايفى پر گناه بيند. و از

1.همان، ج ۱۸، ص ۱۷.


ابوالفتوح رازي
174

تو را بود الا كه او را نصيب كنى، و اگر بيمار شود به عيادت او شويد، و اگر ميوه خرى او را از آن نصيب كنى، و اگر نكنى پنهان دارى از او، رها نكنى تا كودكان تو چيزى از آن به در برند و كودكان او بينند كه پس ايشان را آرزو آيد.
آن گه گفت : همسايگان سه اند، يكى سه حق دارد، و يكى دو حق، و يكى يك حق. اما آن كه سه حق دارد : همسايه باشد مسلمان خويشاوند، حق همسايگى دارد و حق اسلام و حق خويشى و آن كه دو حق دارد : همسايه مسلمان باشد، حق اسلام و جوار دارد. و آن كه يك حق دارد : همسايه مشرك كه حق همسايگى دارد بس.
و انس روايت كرد كه رسول صلى الله عليه و آله گفت : مَنْ آذى جارَهُ فَقَد آذانى؛ هركه همسايه را بيازارد مرا آزرده باشد، و هركه مرا آزرد خداى آزرده باشد، و هركه با همسايه كارزار كند با من كارزار كرده باشد.
و رسول عليه السلام گفت : ما زالَ اَخى جَبْرَئيل يُوصِينى فِى حقِّ الجار حتّى ظَنَنْتُ اَنَّهُ يَرِثَنى؛ برادرم جبرئيل مرا چندان وصيت كرده در حق همسايه تا گمان بردم كه ميراث من به او رسد. ۱

خبر فاسق را باور مكنيد

در ذيل آيه : «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقُم بِنَبَإٍ» ، [گويند] آيت در وليد بن عُقبة ابن [ابى] مُعَيط آمد كه رسول صلى الله عليه و آله او را به بنى المصطلق فرستاد بعد از وقعه كارزار تا از ايشان صدقه بستاند. و ميان ايشان در جاهليت عدواتى بود. چون قوم او را بديدند به استقبال او آمدند براى تعظيم فرمان رسول صلى الله عليه و آله او گمان برد كه ايشان او را بخواهند كشت، بترسيد از ايشان و با نزديك رسول اللّه آمد و گفت : يا رسول اللّه ، بنى المصطلق مرتد شدند و صدقه ندادند مرا بخواستند كشت.

1.همان، ج ۵، ص ۳۵۷.

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148198
صفحه از 256
پرینت  ارسال به