217
ابوالفتوح رازي

پيغامبران و صديقان و شهيدان و صالحان را از او بيشتر حشر كنند [كه مكه، و آنان را از آن جا حشر كنند] ايمن باشند.
و هيچ شهر ندانم بر روى زمين كه در هر روزى از رَوْح و رايحه بهشت چندان فرود آيد كه به مكه. ۱

قصه دانيال نبى عليه السلام

... بخت نَّصر بيت المقدس خراب كرد و وجوه معروفان بنى اسرائيل را با خود به بابل برد به اسيرى، و دانيال در ميان ايشان بود... چون دانيال را بديد و بياموزد و عقل و راى و علم و ديانت او بديد، او را اكرام كرد و مقرب بكرد تا مُمَكِّن شد.
... بَس برنيامد اين حديث تا گبران حسد بردند بر دانيال و تقريب بُختُ نَّصر او را به خود. بيامدند و بگفتند : يا ملك! دانيال را چنين مقرب مى دارى و او خداى را پرستد و ذبيحه شما نخورد و دين شما ندارد او و اصحاب او. بختُ نَّصر كس فرستاد و او را حاضر كرد و گفت : مرا چنين گفتند كه شما دين من ندارى و معبود مرا نپرستى و ذبيحه ما نخورى. دانيال گفت : اجل، آرى، هم چنين است. ما خداى آسمان و زمين را مى پرستيم و دين شما نداريم و ذبيحه شما نخوريم. او به خشم آمد و بفرمود تا چاله اى فراخ بكندند و دانيال را با پنج كس از قوم او در آن جا كردند. آن گاه شيران را گرسنه بكردند و در آن جا كردند و ايشان به صيد رفتند، گفتند : چون ما باز آييم از اينان جز استخوان مانده نباشد. چون باز آمدند، درو نگريدند، ايشان را ديدند نشسته و شيران پيش ايشان خفته و ديگرى با ايشان نشسته، ايشان هفت كس بودند. بختُ نَّصر گفت : اينان شش بودند، اين هفتم از كجا آمد؟ گفتند : ما نمى دانيم. آن هفتم فرشته اى بود كه خداى تعالى فرستاده بود او را، تا ايشان را نگاه دارد.

1.همان، ج ۴، ص ۴۴۱.


ابوالفتوح رازي
216

يكى مى گفت : آخر بنى اسرائيل، و يكى مى گفت، «كهيعص»، يكى مى گفت : «طه».
اميرالمؤمنين على عليه السلام گفت : اَيْنَ اَنتم عَن آيَةِ الكُرسىِّ؟ شما از آية الكرسى كجايى كه من از رسول صلى الله عليه و آله شنيده ام كه : اى على، آدم سيد البشر است، و من سيد عربم و لا فَخْرَ، و سلمان سيد پارس است. و صُهَيْب سيد روم است، و بِلال سيد حبشه است، و طور سَينا سيد كوه هاست. و سِدرة سيد درختان است و ماه هاى حرام سيد ماه هاست. و روز آدينه سيد روزهاست، و قرآن سيد كلام هاست، و سورة البقرة سيد قرآن است، و آية الكرسى سيد سوره بقره است، در اين جا پنجاه كلمت است، در هر كلمتى پنجاه بركت است.

فضيلت مكه

حسن بصرى روايت كرد از عبداللّه عباس كه او گفت : بر روى زمين هيچ جاى نمى شناسم كه عامل را به هر حَسَنَتى صد هزار بنويسند، و نماز كننده را به هر ركعتى هزار ركعت بنويسند. و نمى دانم بر پشت زمين شهرى كه در او صدقه بدهند به صد هزار صدقه برآيد الا مكه.
و بر روى زمين هيچ شهر ندانم كه در آن جا شراب ابرار است و نمازگاه اخيار است الا مكه. و در روى زمين هيچ شهر ندانم كه مردم دست بر هرچه نهند در آن جا كفارت گناهانش بود الا مكه.
و نمى دانم بر روى زمين شهرى باشد كه در آن جا خانه باشد كه هركه در آن خانه مى نگرد، بى آن كه نماز كند يا طواف كند، او را عِبادةُ الدَّهْر وصَوْمُ الدّهر بنويسند الا به مكه. و بر روى زمين جايى ندانم كه دعا كننده آن جا دعا كند، فرشتگان بر دعاى او آمين كنند الا مكه. و هيچ شهر ندانم كه جمله پيغامبران را در آن جا مورد و مصدور بوده است الا مكه. و هيچ شهر ندانم كه فردا قيامت

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148245
صفحه از 256
پرینت  ارسال به