آن است كه گفتيم و عرف دليل آن مى كنند و در كلام ما همچنين چنان كه شاعر گفت :
شعر:
خاموش باش خشگ فرو پژ و بمير .
3 . ذيل تفسير آيه : «وَلَمَّا سُقِطَ فِى أَيْدِيهِمْ»۱ گويد :
واين عبارتى است و كنايتى از پشيمانى بر سبيل مبالغه عربِ پشيمان را، گويد كه سَقَطَ في يَدِهِ و اسقط في يده. پندارى كه آنچه مضرّت او در آن است در دست او نهادند. چون بداند كه آنچه كرده بد بود، پشيمان شود. و اين از جمله كنايات مليح است و نيز در جاى خجالتْ مستعمل باشد و به زبان ما نيز چون كسى پشيمان و خجل شود از كارى گويد: از دست در افتادم. كه آن ديدم و بر حق ايشان هر دو بود هم پشيمانى و هم خجالت .
4 . ذيل تفسير آيه: «فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا۲گويد :
و در عرب معروف است كه چون كسى را كارى روان باشد گويند: الرِّيحْ لَهُ وَتَهَبَ لَهُ الرِّيح . و به زبان ما گويند: باد باد اوست ... .
۵ . ذيل تفسير آيه: «يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ»۳ مى گويد :
مى خواست ديوار كه بيفتد. اين از مجازات قرآن است و اين عبارت نيز به لغت ما آيد، ديوار كه بخواست افتاد يا بخواهد افتاد ... .
6 . ذيل تفسير آيه: «طَـلْعُهَا كَأَنَّهُو رُءُوسُ الشَّيَـطِينِ »۴ گويد :
... امّا تشبيه او به سرهاى ديوان به آن كه كس نديده است و اين تشبيهى باشد بى فايده. در او چند قول گفتند؛ يكى آن كه قبح صورت شيطان در