77
ابوالفتوح رازي

است كه تا دهان باشد در آن زبان باشد، و زبان نشايد بريدن و پيراهن برشايد كندن . ۱
به هر تقدير، بحث و مناظره بين فرقه ها امرى شايع بوده است . اين اختلاف و نزاع به آن حد در طول قرنها در رى وجود داشته كه برخى از مورخان از «خصوصيات مردم رى» اين را گفته اند كه غالبا در ميان آنها اختلاف وجود دارد. ۲
اختلاف بين دو فرقه عمده اهل سنت حنفى و شافعى در رى از شدت و ميزان درگيرى با شيعيان مى كاست . خصوصا شيعيان نيز در اين راه گام هايى برداشته بودند .
با توجه به اين كه تعداد بسيارى از اهالى رى سنى مذهب بودند و علماى بسيارى از اهل تسنن در رى مى زيستند، شرايط اقتضا مى كرد كه شيعيان به نوعى همزيستى مسالمت آميز رو بياورند . به اين معنا كه از طرح مسائلى كه اهل تسنن بر روى آن حساسيت داشتند، خوددارى كنند . اين امر گاهى به تأييد بعضى از نظرات اهل سنت نيز منجر مى شد ؛ از جمله اين موارد نظر شيعه درباره بعضى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز عايشه همسر پيامبر كه به جنگ با على عليه السلامبرخاسته است .
روى هم رفته، شيعيان داراى موقعيت شايسته اى در رى بودند و مورد احترام اهل سنت بوده اند؛ مثلاً شافعى هاى در روز عاشورا به عزادارى امام حسين عليه السلاممى پرداختند و نيز برخى از بزرگان حنفى و شافعى به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلامدر قم مى رفتند .

رابطه ابوالفتوح رازى با حاكمان عصر خويش

اين زاويه نيز از زوايايى تاريك زندگى ابوالفتوح به شمار مى رود و درباره رابطه او با حاكمان و دولت مردان روزگارش نكاتى بيان نشده است . بايد گفت كه

1.النقض، ص ۱۰۲ .

2.از جمله در عجايب نامه، احسن التقاسيم و معجم البلدان (نقل از رى باستان، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۱) .


ابوالفتوح رازي
76

صورت مى گرفت. ۱ گروه هاى مخالف در محافل يكديگر نيز شركت مى كردند . در كتاب النقض در اين باره آمده است :
چو گويند كه خراسان مذكرى رسيده است، شيعيان خواهند كه بشنوند تا خود مذهب او در اصول دين، به مذاهب اين مجبّران مانندگى دارد يا نه، يا در حبّ اميرالمومنين عليه السلام و آل او اعتقاد چگونه دارد؟ اگر حنفى باشد، خواهند بدانند كه كرامى است يا معتزلى يا نجارى؟ ۲
در جاى ديگر مى گويد :
كدام دوشنبه باشد كه در مجلس ما از ده و بيست و پنجاه و پانصد منقبت خوان و عالم و بازارى از حنفيان و شافعيان كمتر باشند و مى شنوند و بعضى مى نويسند . ۳
در اين باره ماجرايى شنيدنى در كتاب النقض آمده است كه نقل آن خالى از لطف نيست . مرحوم عبد الجليل رازى مى گويد :
مرا در شهور خمسين و خمس مائة (سال 550 هجرى) به روز آدينه بعد از نماز به مدرسه بزرگ خود نوبت مجلس بود و در آن به مذهب اباحتيان طعن مى رفت ۴ و مردم به لعنت و نفرين آن قوم شوم زبان ها دراز كرده بودند . در اين ميان، مجبّرى متعصب برخاست و گفت : اى خواجه امام، اين قوم در «خير العمل» سر بر گريبان تو برآورده اند. ۵ گفتم : آرى، در خير العمل سر بر گريبان آورده اند . اما در وجوب معرفت، زبان از دهان تو بدر كرده اند. ۶ من پيراهن بر كنم تا گريبان بنمايند كه ايشان سر كنند، ترا دشوار

1.ر. ك: النقض، ص ۱۰۳ و ۱۰۶.

2.همان، ص ۷۴ .

3.همان، ص ۷۵.

4.اسماعيليه، باطنيه .

5.اسماعيليه نيز مانند شيعه گفتن «حى على خيرالعمل» را در اذان شرط مى دانند .

6.يعنى معرفت به وجود خداوند با بيان پيامبر حاصل مى شود و عقل قادر به اين امر نيست .

  • نام منبع :
    ابوالفتوح رازي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148262
صفحه از 256
پرینت  ارسال به