در مقام تفسير منافع است كه با دليل قطعى ثابت شد كه مراد از ابوجعفر همان امام باقر عليه السلاماست. و ديگرى در مقام تفسير «معلومات» كه اين هم برخلاف رأى طبرى بود. ولى احتمالاتى وجود داشت كه شبهه برانگيز بود.
در پايان ، سخن ما با نويسنده كتاب اين است كه: آيا با وجود دلايل و قرينه هاى قطعى، باز مى توان به صاحب مجمع البيان نسبت داد كه او احاديث خيالى را به كتابهاى تفسيرى و روايى منتقل كرده است؟!آيا با چنين شواهد خيالى مى توان اين گونه تاخت و تاز كرد و دامن احاديث شيعه را آلوده به مجعولات نشان داد و فرياد برآورد كه وقتى عالمى چون طبرسى اين گونه كند، بايد گفت كه ديگران چه كرده اند؟! و اذهان را نسبت به ساحت احاديث به شك و شبه انداخت؟! آيا اين راه دفاع از احاديث است؟! آيا اين راه پالايش احاديث از مجعولات ديگران است؟! آيا بهتر نبود كه مؤلف در تحقيقات خود شتاب زده نمى شد و تأمل و كنكاش گسترده اى انجام مى داد، خصوصا در چنين مقامى كه هدف پاك سازى مجعولات از ميان احاديث است و نيازمند احتياط و دقتهاى فراوانى است ، و به جاى نتيجه گيرى از موارد اتفاقى و تصادفى به تحقيقى جامع مى پرداخت؟!.
كتابنامه
1 . الأمثال في القرآن الكريم ، شمس الدين محمّد بن ابو بكر ذرعى دمشقى (م 751 ق)، مكتبة الصحابة ، اول، 1406 ق .
2 . البرهان في علوم القرآن ، بدر الدين محمّد بن عبد اللّه زركشى (م 794 ق) ، قاهره: دار احياء الكتب العربية ، اوّل، 1376 ق .
3 . بصائر الدرجات ، محمّد بن حسن بن فروخ صفّار (م 290 ق)، تهران: انتشارات اعلمى،4 . التبيان ، ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى (385 ـ 460 ق)، تحقيق و تصحيح: احمد حبيب قصير العاملى، قم: مكتبة الأعلام الاسلامى، اوّل، 1409 ق .
5 . تفسير الثعالبى ، عبد الرحمن بن محمّد ثعالبى مالكى (م 875 ق)، بيروت: دار احياء التراث العربى، اونل، 1418 ق .
6 . تفسير القرآن العظيم ، اسماعيل بن كثير قرشى دمشقى (م 774 ق)، بيروت: دارالمعرفة، 1412 ق .
7 . تفسير القمى ، ابو الحسن على بن إبراهيم قمى (م 329 ق)، قم: دارالكتاب، سوم، 1404 ق .
8 . تفسير بغوى ، عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزيز بغوى (م 317 ق)، احساء: مكتبة ابن الجنوزى، 1422 ق .
9 . الجامع لاحكام القرآن ، محمّد بن محمود انصارى قرطبى (م 597 ق) ، بيروت: دار احياء التراث العربى، 1405 ق .