ارزيابي مجدد احاديث اسلامي - صفحه 127

تلقى مى شدند. حكومت مقررات مفصلى براى وصول عوارض وضع كرد و ارثيه را براى ورّاث باقيمانده احتمالى به يك سوم مايملك محدود كرد. سياست امويان در مورد قوانين جنگْ آن بود كه سرزمين دشمن را بى جهت خراب نكنند ؛ حكومت بر تقسيم غنايم نظارت مى كرد و حقّ مرسوم قاتل نسبت به غنايم مقتول را مى پذيرفت.
حكومت اموى در طرز كار قانون قصاصِ كهن اعراب دخالتى نمى كرد و فقط پرداخت خون بها را زير نظر مى گرفت؛ حكومت مبالغ پرداختنى را از حساب مستمرى مجرم يا قبيله اش، و در موارد ضرورى به صورت اقساط سه ساله، كسر مى كرد و آن را به خانواده مقتول مى پرداخت. اگر مقتولْ مسيحى بود، تنها نصف خون بها به خانواده اش پرداخت مى شد و نصف ديگر را خزانه حكومت مى گرفت. در مورد حدود خاص اسلامى و مجازات هاى مشابه، حكومت سهم بيشترى مى گرفت؛ هرچند نحوه عمل آن از برخى جهات با آنچه بعدها متعارف تلقى شد، تفاوت داشت. برده نامسلمانى كه در صدد فرار به سوى دشمن برمى آمد، به اختيار حكومت كشته يا به صليب كشيده مى شد، اما قطع دست بردگانى را كه در قلمرو اسلامى فرار كرده و دزدى مى كردند، نمى پذيرفت و حقّ اجراى همه حدود سرقت را بر بردگان به خود اختصاص مى داد. در زمان امويان مرسوم بود كه در سرزمين دشمن به خاطر ترس از فرار سربازان مجازات حدّ را در سپاه اعمال نكنند، ولى فرماندهان سپاه استثنائاً مجاز به اعمال آن بودند و تبعيد به مثابه بخشى از مجازات زنا به جهت حفظ اخلاقيات عامّه رايج بود.
نشانه هاى مقررات اموى در خارج از سه حوزه ياد شده محدود مى كردند به اجراى عدالت، ازدواج مجدد زنانى كه شوهرانشان ناپديد شده و ديگر خبرى از آنان شنيده نمى شد و تثبيت جايگاه پدر بزرگ در قانون ارث.
نكاتى كه من ذكر كرده ام، حدس و گمان صرف نيستند، بلكه مبتنى بر اشارات صريح در احاديث اند؛ اگر ما آماده باشيم كه به احاديث به طور تاريخى و انتقادى نگاه كنيم. من به عنوان تأييدى بر استحكام روشم مى توانم صادقانه ادعا كنم كه اين روشْ نشان دهنده وجود مقررات ادارى اموى در موضوعاتى است كه در موردشان ما كمابيش چنان مقرراتى را انتظار داشته ايم. اما نتيجه گيرى كامل از جزئياتى كه من ذكر كردم، هرگز انجام نشده است. اين بهترين دليل بر آن است كه مطالعه حقيقتاً تاريخى و انتقادىِ احاديث اسلامى نه تنها ويرانگر نيست، بلكه سازنده است و به ما كمك مى كند كه نه تنها دژ ساختگى يك طرفه سنّتى را تخريب كنيم، بلكه مصالح آن را براى ساختن الگويى واقعى تر، كامل تر و رضايت بخش تر براى گذشته به كار بريم. ۱

1.اين نتيجه گيرى كاملاً موافق است با شهادت قطعاتى از كتاب المغازىِ موسى بن عقبه (م ۱۴۱ق) اگر درست تفسير شوند. من قصد دارم كه آن را به تفصيل در مقاله جداگانه اى به بحث بگذارم.

صفحه از 128