گفتگو با آية الله رضا استادي - صفحه 10

مربوط به حديث عرض كنم.
فكر مى كنم اهميّت حديث در تبين معارف اسلامى، خيلى روشن باشد. در عين حال، چند مطلب را به عنوان دليل و يا مؤيّد ذكر مى كنم بر اينكه حديث، هم سنگ خود قرآن مجيد است.
از حرفهايى كه اسلام دارد و تقريبا همه مسلمان هاى آگاه از متن اسلام، اعتراف به آن دارند، جامعيّت اسلام است و اگر كسى حديث را به طور كلى كنار بگذارد (و مثلا بخواهد به اين وسيله، به قرآن احترام كند و بگويد ما در همه مباحث مربوط به اسلام، به قرآن بسنده مى كنيم)، تعداد اندكى بحث هاى جامع پيدا مى كند. اين، خودش بالاترين دليل براى اين است كه ما نياز جدّى به حديث داريم. بنده در حدّ اطلاع خودم مى توانم بگويم كه كمتر بحثى پيدا مى شود كه در آن، فقط به آيات قرآن بسنده كنيم و در پايان بحث، بتوانيم بگوييم اين همانى است كه اسلام گفته و جامع است؛ بلكه بسيارى از ابعاد مطلب، جا مى ماند.
از روز اوّلى كه شعار «حسبنا كتاب اللّه» (به هر انگيزه اى) داده شد، كل شيعه و بزرگان اين مكتب، اين شعار را نپذيرفتند. گرچه ممكن است بعضى ها خيال كنند كه اين شعار، چون انگيزه و معنى خاصى داشت، پذيرفته نشد؛ ولى بنده فكر مى كنم اين طور نباشد؛ بلكه اصلا به معنى وسيع كلمه، قابل قبول نبود. و اگر در آن بعدى هم كه آنها منظور داشتند، كسى قبول مى كرد، در همه ابعاد، اصلا قابل قبول نبود.
گواه ديگر بر اهميّت حديث، اين است كه خود اهل بيت(ع) و علماى ما به پيروى از ايشان، اهمّيت فراوانى به حديث مى دادند؛ اوّلا به حفظ و نشر حديث، اهتمام ورزيدند و ثانيا (و مهمتر از آن) در صيانتش از تحريف و از بد معنا شدن، بى اندازه كوشش كردند كه اگر حديث نقش آن چنانى در تبيين معارف نداشت، اين همه دقت و اهتمام در تبيين معانى احاديث (كه از آن به «فقه الحديث» تعبير مى شود) لازم نبود.

صفحه از 31