هم بى شرمى ديگر كه از خلق شرم كند و از خدا شرم نكند و ممكن است كه مراد، اين باشد كه هرچند كسى آشكارا نكند و پنهان دارد، به زودى آشكار مى شود. پس كسى كه خواهد فسق او آشكار نشود، چاره او اين است كه فسق نكند و ممكن است كه معناى كلام، اين باشد كه فاجر و فاسق، كسى را توان گفت كه فسق و فجور را آشكارا كند. پس اگر كسى آن را پنهان دارد از مردم، اگر كسى بر آن مطّلع شود، او را فاسق و فاجر نگويند. چنانكه در شرع وارد شده كه كسى كه گناهى را آشكارا و علانيه كند، غيبت او و نيّت آن گناه به او جايز است؛ امّا اگر پنهان دارد، غيبت او جايز نيست.
نكته قابل توجّه در «غرر» كه مؤلف نيز در مقدمه بدان اشاره مى كند، اين است كه بسيارى از سخنان به ظاهر مستقل، در حقيقت، فقرات يك سخن بوده اند. براى مثال، كلمات 5561 و 5562 «سلاح المذنب الاستغفار» و «سلاح الحازم الاستظهار» (ج4، ص1664) در حقيقت، يك جمله بوده اند.
اين شيوه مؤلف كه در سراسر كتاب ديده مى شود، با هدف سهولت بخشيدن به حفظ كردن جملات و «اوقع بودن در نفوس» انجام گرفته است. يعنى مؤلف، عالماً عامداً سخنان چند بخشى را تقطيع كرده و آنها را به صورت جملاتى مستقل در مى آورده است تا حفظ آنها آسانتر باشد. امّا اينكه اين شيوه تا چه حد مؤثّر بوده، خود، سؤال انگيز است.
نكته ديگر، نسبت اين كتاب با «نهج البلاغه» است كه ظاهرا از اقبال بيشترى در جامعه شيعى ـ وحتى سنّى ـ برخوردار بوده و به انحاى مختلف، شرح و تفسير شده است؛ امّا «غرر» از اين منظر، چندان موفّق نبوده است. علّت اين ناكامى، نياز به بررسى بيشترى دارد؛ امّا آنچه در اين مختصر مى توان بدان اشاره كرد، اين است كه شريف رضى، با شناخت عميقى كه از انواع سخن و اغراض آن داشته، توانسته است فصل بندى منطقى و مقبولى براى تأليف خود در نظر بگيرد و آن را در سه بخش سامان دهد: خطبه ها، نامه ها و سخنان كوتاه امام. اين تقسيم بندى، «نهج البلاغه» را