نگاهي به شرح آقاجمال خوانساري بر «غرر الحكم» - صفحه 88

بسيار خواندنى كرده است، به گونه اى كه هر كس آن را از آغاز تا پايان بخواند ـ حتى اگر با تاريخ اسلام آشنا نباشد ـ درست در فضايى كه امام در آن مى زيسته، قرار مى گيرد و مى تواند وضعيت بحرانى آن روزگار را دريابد و تصوير درستى از مخالفان و موافقان آن حضرت به دست آورد.
شريف رضى، از سخنان كوتاه و حكيمانه اى كه از هرگونه مرز زمانى و مكانى فراتر مى رود نيز غفلت نكرده و حدود پانصد سخن كوتاه حكمت آميز را نقل كرده است تا كسانى كه خواستار چنين سخنانى هستند، نيز از اين درياى حكمت و راه بلاغت برخوردار شوند. حال اگر فرضاً شريف رضى همه كتاب خود را به سخنان كوتاه امام ـ بى هيچ اشاره اى به مخاطبان آن ـ اختصاص مى داد، معلوم نبود توفيق امروزى، نصيب كتابش گردد. ليكن با شيوه خاصّ خود، توانست هر خواننده اى را مجذوب كند.
آمدى، از اين تنوّع و گونه گونى سخن كه لازمه محبوبيت و پايايى آن است، غفلت ورزيده و حدود يازده هزار سخن را نقل مى كند كه غالباً تقطيع شده و جدا از بافت فكرى و جغرافياى خاصّ خود است. لذا كتاب او امكان رقابت با كتابى چون «نهج البلاغه» را از دست داده است.
ضعف اساسى كار آمدى، آن است كه پنداشته هرچه كميّت چنين سخنانى بيشتر شود، قوّت آن افزايش مى يابد؛ حال آنكه انتخاب دقيق جاحظ و گزينشگرى او و اكتفا به تنها يكصد سخن و يا شيوه شريف رضى و ارائه سخنان گوناگون حضرت، بيان كننده آن است كه قوّت تأثير، نتيجه ايجاز و اختصار است.
از اين رو، به نظر مى رسد كه اين كتاب عظيم و ارجمند، على رغم ارزش ادبى و تاريخى خود، نيازمند بازآفرينى است. كسى چونان خود مؤلف، بايد دست به كار شود و از اين مجموعه گرانسنگ، احاديثى را برگزيند و آن را با نظمى درونى و فكرى ـ نه به ترتيب الفبايى ـ عرضه كند. البته تا كنون كتابهايى تحت عنوان «تصنيف غررالحكم»، «معجم غررالحكم» و… منتشر شده است؛ اما هنوز كار در همان افق است و بايد همّتى ديگر ورزيد و طرحى نو در افكند. بايد روح «نهج البلاغه» را در كالبد «غررالحكم» دميد و آن را در قالبى جديد عرضه كرد.

صفحه از 88