1 / 8
مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله به همراهى اهل بيت عليهم السلام
۲۲۰.عبدالرحمن بن كثير به نقل از جعفر بن محمّد به نقل از پدرش به نقل از جدّش به نقل از حسن بن على عليه السلامـ در بيان آيه شريفه«نَدْعُ اَبْناءَنا وَاَبناءَكم...»ـ : پيامبر صلى الله عليه و آله خارج شد در حالى كه از «اَنْفُس»، پدرم با او بود و از فرزندان، من و برادرم بوديم و از زنان از ميان همه مردمان، مادر من فاطمه بود. ما خاندان او و گوشت و خون و جان اوييم، ما از او هستيم و او از ماست.
۲۲۱.جابر:عاقب و طيب نزد پيامبر آمدند . پيامبر، آن دو را به اسلام خواند. گفتند: اى محمّد! ما پيش از تو اسلام آورده ايم! پيامبر فرمود: دروغ مى گوييد و اگر بخواهيد به شما مى گويم چه چيز شما را از مسلمان بودن مانع مى شود؟ گفتند: آگاهمان كن. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دوست داشتن صليب و ميگسارى و خوردن گوشت خوك. جابر مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو را به نفرين كردن همديگر فرا خواند و با آن دو براى صبح زود روز بعد قرار گذاشت. پيامبر صلى الله عليه و آله صبح زود به راه افتاد و دست على، فاطمه، حسن و حسين را گرفت و در پى آن دو فرستاد كه بيايند ولى آن دو از آمدن خوددارى ورزيدند و به حقانيت پيامبر اعتراف كردند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سوگند به آن كه مرا به حقّ برانگيخت، اگر آن چه گفتند انجام مى دادند اين درّه بر ايشان آتش مى باراند. جابر مى گويد: اين آيه در حقّ آنها نازل شد: «بگو، بياييد تا فرا خوانيم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما جان هاى خود را و شما جان هاى خود را» .
شعبى از قول جابر مى گويد: مقصود از «انفسَنا وانفسَكم» پيامبر اكرم و على و مقصود از «ابناءَنا وابناءَكم» حسن و حسين عليهم السلامو مقصود از «نساءَنا ونساءَكم» فاطمه عليهاالسلاماست.
۲۲۲.زمخشرى:روايت شده هنگامى كه پيامبر آنها را به مباهله فرا خواند آنها گفتند: باشد تا باز گرديم و بينديشيم. چون با يكديگر خلوت كردند به عاقب كه انديشمند ايشان بودند گفتند: اى عبدالمسيح! چه مى گويى؟ او گفت: اى گروه مسيحيان! به خدا سوگند دانسته ايد كه محمّد پيامبر فرستاده شده است و كلامِ فصلِ خدايى به همراه آورده. به خدا سوگند، هرگز قومى با پيامبرى مباهله نكرده مگر آن كه بزرگشان نزيَد و خُردشان نرويد و جان نگيرد و اگر شما چنين كنيد هر آينه نابود شويد. پس اگر شما چيزى جز انس با دينتان و بر پا داشتن رسوم كنونىِ خود نمى پذيريد با اين مرد صلح كنيد و به سوى سرزمينهاتان بازگرديد.
پس پيامبر صلى الله عليه و آله بيامد در حالى كه حسين را در آغوش گرفته بود و دست حسن را در دست داشت و فاطمه، پشت سر او و على پشت سر فاطمه در حركت بودند. پيامبر فرمود: هرگاه من دعا كردم شما آمين بگوييد. اسقف نجران گفت: اى گروه مسيحيان! من چهره هايى را مى بينم كه اگر خدا بخواهد به سبب آنها كوهى را از جايش بركند چنين كند، با آنها مباهله [ هم نفرينى ] نكنيد كه نابود شويد و ديگر تا روز رستاخيز بر زمين هيچ مسيحى باقى نماند. آنها گفتند: يا ابا القاسم! ما صلاح آن ديديم كه با تو مباهله نكنيم و تو را بر دينت پايدار بداريم و خود بر دينمان ثابت بمانيم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر از مباهله خود دارى مى كنيد پس اسلام بياوريد تا آن چه با مسلمانان است با شما و هر چه بر ايشان است بر شما باشد. آنها از پذيرش اين نيز دريغ ورزيدند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پس ما با شما نبرد مى كنيم. آنها گفتند: ما را توان جنگ با تازيان نيست، ولى با شما مصالحه مى كنيم كه اگر با ما نجنگيد و ما را نهراسانيد و از دينمان بازمان نداريد سالانه دو هزار جامه فاخر به شما بدهيم، هزار در ماه صفر و هزار در ماه رجب به همراه سى جوشن عادى (منسوب به قوم عاد) كه در آن آهن به كار زده شده باشد. پيامبر با اين شرط با آنها مصالحه كرد و فرمود: سوگند به آن كه جان من در يد قدرت اوست نابودى بر سر مردم نجران، آويخته شده بود و اگر به مباهله مى پرداختند به ميمون وخوك تبديل مى شدند واين وادى بر آنها آتش برمى افروخت وخداوند، نجران و مردم آن را چنان ريشه كن مى كرد كه ديگر حتّى پرنده اى بر درخت نمى ماند وسالى بر نصارى نمى گذشت مگر آن كه همه آنها از ميان مى رفتند...
زمخشرى سپس مى گويد: خداوند ابناء و نساء را بر «انفس» مقدّم داشته است تا والايى جايگاه ايشان و نزديكى پايگاهشان گوشزد شود و اعلان گردد آنها بر جانها مقدّم هستند و همه جانها فداى ايشان باد و در اين تقديم، نيرومندترين دليل بر فضيلت اصحاب كساء نهفته است.