۵۸۲.امام حسن عليه السلام:ابن ملجم دستگير و به حضور على عليه السلام برده شد. امام عليه السلامفرمود: خوراكش را نيكو و بسترش را نرم گردانيد، اگر زنده ماندم كه صاحب خون، خودم هستم، بخواهم در مى گذرم يا قصاص مى كنم و اگر مُردم، او را به من مُلحق كنيد كه نزد خداوند جهانيان از او دادخواهى مى كنم.
۵۸۳.امام باقر عليه السلام:على عليه السلام پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم، در حقّ وى فرمود: به او خوراك دهيد و سيرابش گردانيد و در اسارتش نيكو رفتارى كنيد، اگر زنده ماندم كه صاحب خون، خودم هستم، اگر خواستم از او در مى گذرم و اگر خواستم قصاص مى كنم و اگر مُردم و او را كشتيد، اندامش را مثله نكنيد.
۵۸۴.روايت شده است كه غلام حسن بن على بن ابى طالب عليه السلامجرمى مرتكب شد كه سزاوار كيفر بود، حضرت عليه السلام دستور داد او را بزنند. او گفت: سرورم! «آنان كه خشم خويش فرو مى خورند» ، حضرت عليه السلامفرمود: از او دست بداريد. او گفت: سرورم! «و از خطاى مردم در مى گذرند» ، حضرت عليه السلامفرمود: از تو در گذشتم. او گفت: سرورم! «و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد» ، حضرت عليه السلامفرمود: تو در راه خدا آزادى و از آنِ تو باد دو برابر آن چه به تو مى دادم.
۵۸۵.حرّ بن يزيد در روز عاشورا به حسين عليه السلام عرض كرد:خداوند مرا فداى تو كند، اى فرزند رسول خدا، منم آن همراه تو كه از بازگشت، جلو گرفتمت و در راه، گام به گام تو آمدم و در اين مكان تو را بازداشتم. به خدايى كه جز او خدايى نيست سوگند، هرگز گمان نمى كردم پيشنهاد تو را اين جماعت رد كنند... من در حالى به سوى تو آمدم كه از آن چه از من سر زد به خدايم توبه كنم و با جانم به تو يارى مى رسانم تا آن كه در برابر تو جان دهم، آيا اين عمل مرا، توبه مى بينى؟ حضرت عليه السلام فرمود: آرى، خداوند بر تو مى بخشد و مى آمرزدت، نامت چيست؟ گفت: حرّ بن يزيد. فرمود تو حرّ و آزاده هستى، همان گونه كه مادرت ناميدت، تو به خواست خدا در اين سرا و آن سرا، آزادى؛ فرود آى. او گفت: اى امام! اگر سواره باشم، براى تو بهتر از آنم كه پياده باشم. ساعتى با اسبم با آنها پيكار خواهم كرد و فرود آمدن من، پايان كار من خواهد بود. امام حسين عليه السلامفرمود: رحمت خدا بر تو باد هرچه خواهى بكن.