۵۸۶.عبداللّه بن محمّد:از عبدالرزّاق شنيدم كه مى گفت: كنيز على بن الحسين عليه السلامبرايشان آب مى ريخت تا آن حضرت براى نماز آماده شود. ناگهان آبريز، از دست كنيز، بر چهره حضرت عليه السلامبيفتاد و آن را بشكافت. على بن الحسين عليه السلامسرش را به طرف آن كنيزك بلند كرد. كنيزك گفت: خداوند عزّوجل مى فرمايد: «الكظمِينَ الْغَيْظَ» حضرت عليه السلام به او فرمود: خشمم را فرو خوردم، كنيزك گفت: «والعافينَ عَنِ النّاس» ، حضرت عليه السلامفرمود: خداوند از تو در گذرد. او گفت: «وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسنينَ» ، حضرت عليه السلامفرمود: برو كه آزادى.