«چرا عالمان ربّانى و دانشمندان [ يهود و نصارا] ، آنان را از گفتار گناه [ آلود ] و حرامخوارگى شان باز نمى دارند؟ راستى چه بد است آنچه انجام مى دادند!»
ر . ك : آل عمران ، آيه 110 ؛ مائده ، آيه 79 ؛ توبه ، آيه 71 ؛ هود ، آيه 116 ؛ لقمان ، آيه 17 .
حديث
۱۴۶.امام حسين عليه السلامـ درباره امر به معروف و نهى از منكر ـ: اى مردم! از پندى كه خداوند با بدستايى اش از دانشمندان يهود به دوستانش داده، عبرت گيريد، آن جا كه مى فرمايد : «چرا عالمان ربّانى و دانشمندان ، آنان را از گفتار گناه[ آلود]شان ، باز نمى دارند؟» و نيز مى فرمود : «از ميان فرزندان اسرائيل ، آنان كه كفر ورزيدند، مورد لعنت قرار گرفتند...» تا آن جا كه فرمايد : «چه بد بود آنچه مى كردند!» .
خداوند ، از اين جهت آنان را مورد نكوهش قرار داد كه مى ديدند ستمگران روزگار خود را كه دست به كارهاى منكر و فساد مى زنند ، ولى به خاطر چشمداشتِ به عطاى آنان ، و ترس از آنچه مايه خوف آنها بود ، از اين كارْ بازشان نمى داشتند ، در حالى كه خداوند مى فرمايد : «از مردم نترسيد و از من بترسيد» و مى فرمايد : «و مردان و زنان با ايمان ، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى دارند ، و از كارهاى ناپسند ، باز مى دارند».
پس خداوند ، از امر به معروف و نهى از منكر ، به عنوان فريضه اى از طرف خود آغاز كرد ؛ براى اين كه مى دانست با انجام دادن و برپاداشتن آن ، تمام واجباتِ آسان و دشوار ، پابرجا مى ماند ؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر ، در كنار بازپرداخت مظالم، و مخالفت با ستمكار، و تقسيم فَى ء (اموال عمومى) و غنايم و گرفتن صدقات از موارد آن ، و مصرف آنها در جاى مناسب ، دعوت به اسلام است.
اما شما اى گروه! گروهى كه به دانش مشهوريد و به نيكى از شما ياد مى شود ، و به خيرخواهى شناخته شده ايد ، و به نام «اللّه »، در دل مردمْ هيبت داريد، كه توانگر از شما مى ترسد، و ناتوان گرامى تان مى دارد، و كسى كه بر او برترى نداريد و منّت دار لطف شما نيست ، شما را بر خود مقدّم مى دارد ، اگر درخواست ها از درخواست كنندگان آن دريغ شود ، شما وساطت مى كنيد ، و در راه ها با هيبت پادشاهان و به كرامت بزرگان ، گام مى زنيد.
آيا چنان نيست كه همه اينها را بدان جهت داريد كه اميد مى رود حقوق الهى را ادا كنيد ، گرچه در اداى بسيارى از آن كوتاهى مى كنيد؟ و حقّ پيشوايان را سَبُك شمرديد ، و حقّ ضعيفان را ضايع كرديد ، و حقّ ادعايى خود را طلب كرديد . نه مالى را بذل كرديد و نه جانى را به خاطر كسى كه آن را آفريده ، به خطر افكنديد ، و نه به خاطر رضاى خدا ، با خويشاوندى درگير شديد و با اين همه از خداوند ، آرزوى بهشت و همنشينى پيامبران و ايمنى از عذابش را داريد!
اى آرزومندان از خدا! من بر شما بيمناكم كه عذابى از عذاب هاى او بر شما فرو بارد ؛ زيرا شما از كرامت الهى به مرتبه اى رسيده ايد كه به خاطر آن ، برترى يافته ايد، ولى كسى را كه به خدا منسوب و بدو شهره است ، گرامى نمى داريد ، حال آن كه شما به خاطر خدا ، در ميان بندگانش گرامى شده ايد . فرمان هاى خدا را نقض شده مى بينيد و بر نمى آشوبيد ، در حالى كه براى [ شكسته شدن] پيمان هاى پدرانتان برمى آشوبيد، حال آن كه پيمان رسول خدا تحقير مى شود! نابينايان ، لال ها و زمينگيرشدگان در شهرها رها شده اند و شما به آنان رحم نمى كنيد ؛ نه به اقتضاى جايگاهتان عمل مى كنيد ، و نه به كسى كه در آن جايگاه دست به كار شد ، يارى مى رسانيد، و با چربْ زبانى و سازشكارى ، نزد ستمكارانْ پناه مى جوييد .
اينها همه امورى بود كه خداوند به شما به نهى و اجتناب از آنها فرمان داده است ؛ ولى شما از آن غافليد .
كاش مى فهميديد كه مصيبت شما از همه مردم بيشتر است ؛ چه، به جايگاه هاى عالمان دست يافتيد . اين از آن روى است كه جريان امور و احكام ، به دست عالمان خداشناس و امين بر حلال و حرام اوست، و اكنون اين جايگاه ، از شما سلب شده است؛ و اين از شما سلب نشد، مگر به خاطر جدايى شما از مسير حقّ و اختلافتان در سنّت پس از وجود دليلى آشكار.
و اگر در برابر سختى ها شكيبا بوديد و زحمت ها را به خاطر خدا تحمّل مى كرديد، امور الهى به دست شما مى افتاد و از شما صدور مى يافت و به شما باز مى گشت ؛ اما شما جايگاهتان را در اختيار ستمگران قرارداديد ، و امور الهى را تسليم دست آنان كرديد ، كه به شبهات عمل مى كنند و در شهوات ره مى سپُرَند. گريزتان از مرگ و فريفته شدنتان به زندگى اى كه از شما جدا شدنى است ، آنان را بر امور الهى مسلّط كرده است. شما ناتوانان را به چنگال آنان سپرديد. گروهى از آنان ، در بند بندگى و خشم افتادند ، و گروهى در اداره زندگى به استضعاف كشيده شدند . آنان [ ظالمان] با رأى خود ، حكومت را مى گردانند ، و با هواهاى نفسانى شان ، و سرمشق قرار دادن اشرار و از سر گستاخى بر خداوند جبّار ، لباس خوارى به تن [ هر كس كه خواسته اند ]كرده اند . در هر شهرى سخنورى از آنان بر منبر خود بانگ مى زند.
زمين برايشان خالى و دست [ تطاول] آنان در آن گسترده است و مردم ، تيول آنان اند ، و دست هيچ متجاوزى را از خود دور نمى كنند . برخى گردنكشِ و لجوج اند ، و برخى قدرتمند و بر ناتوانانْ سختگير . [ از آنان ]كسى [ است ]كه فرمانش را مى برند ؛ اما [ خداوند ]آغازگر و فرجامْ ده را نمى شناسد . شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه زمين ، از ستمكارِ بيدادگر و زكات دهنده ستمكار ، و كارگزار نامهربان با مؤمنان ، لبريز است ، و خدا در آنچه كه بر سر آن ستيز برخاسته ايم ، داور است ، و اوست كه در اختلاف ميان ما ، با قضاوت خود داورى خواهد كرد.
خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد ، براى رغبت به سلطنت يا درخواست زيادتى متاع دنيا نبود ؛ بلكه مى خواستيم نشانه هاى دينت را برپا داريم، و اصلاح در شهرهايت را آشكار سازيم ، و بندگان ستمديده ات آرامش يابند، و به واجبات و سنّت ها و احكامت عمل شود .
پس اگر ما را يارى نكنيد ، و با انصاف با ما رفتار ننماييد ، ستمكاران بر شما قدرت خواهند يافت ، و براى خاموش كردن فروغ پيامبرتان خواهند كوشيد ، و خدا ما را بسنده است، و بر او توكّل مى كنيم و به سوى او باز مى گرديم ؛ و بازگشت ، به سوى اوست.