139
تبليغ بر پايه قرآن و حديث

«چرا عالمان ربّانى و دانشمندان [ يهود و نصارا] ، آنان را از گفتار گناه [ آلود ] و حرامخوارگى شان باز نمى دارند؟ راستى چه بد است آنچه انجام مى دادند!»

ر . ك : آل عمران ، آيه 110 ؛ مائده ، آيه 79 ؛ توبه ، آيه 71 ؛ هود ، آيه 116 ؛ لقمان ، آيه 17 .

حديث

۱۴۶.امام حسين عليه السلامـ درباره امر به معروف و نهى از منكر ـ: اى مردم! از پندى كه خداوند با بدستايى اش از دانشمندان يهود به دوستانش داده، عبرت گيريد، آن جا كه مى فرمايد : «چرا عالمان ربّانى و دانشمندان ، آنان را از گفتار گناه[ آلود]شان ، باز نمى دارند؟» و نيز مى فرمود : «از ميان فرزندان اسرائيل ، آنان كه كفر ورزيدند، مورد لعنت قرار گرفتند...» تا آن جا كه فرمايد : «چه بد بود آنچه مى كردند!» .
خداوند ، از اين جهت آنان را مورد نكوهش قرار داد كه مى ديدند ستمگران روزگار خود را كه دست به كارهاى منكر و فساد مى زنند ، ولى به خاطر چشمداشتِ به عطاى آنان ، و ترس از آنچه مايه خوف آنها بود ، از اين كارْ بازشان نمى داشتند ، در حالى كه خداوند مى فرمايد : «از مردم نترسيد و از من بترسيد» و مى فرمايد : «و مردان و زنان با ايمان ، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى دارند ، و از كارهاى ناپسند ، باز مى دارند».
پس خداوند ، از امر به معروف و نهى از منكر ، به عنوان فريضه اى از طرف خود آغاز كرد ؛ براى اين كه مى دانست با انجام دادن و برپاداشتن آن ، تمام واجباتِ آسان و دشوار ، پابرجا مى ماند ؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر ، در كنار بازپرداخت مظالم، و مخالفت با ستمكار، و تقسيم فَى ء (اموال عمومى) و غنايم و گرفتن صدقات از موارد آن ، و مصرف آنها در جاى مناسب ، دعوت به اسلام است.
اما شما اى گروه! گروهى كه به دانش مشهوريد و به نيكى از شما ياد مى شود ، و به خيرخواهى شناخته شده ايد ، و به نام «اللّه »، در دل مردمْ هيبت داريد، كه توانگر از شما مى ترسد، و ناتوان گرامى تان مى دارد، و كسى كه بر او برترى نداريد و منّت دار لطف شما نيست ، شما را بر خود مقدّم مى دارد ، اگر درخواست ها از درخواست كنندگان آن دريغ شود ، شما وساطت مى كنيد ، و در راه ها با هيبت پادشاهان و به كرامت بزرگان ، گام مى زنيد.
آيا چنان نيست كه همه اينها را بدان جهت داريد كه اميد مى رود حقوق الهى را ادا كنيد ، گرچه در اداى بسيارى از آن كوتاهى مى كنيد؟ و حقّ پيشوايان را سَبُك شمرديد ، و حقّ ضعيفان را ضايع كرديد ، و حقّ ادعايى خود را طلب كرديد . نه مالى را بذل كرديد و نه جانى را به خاطر كسى كه آن را آفريده ، به خطر افكنديد ، و نه به خاطر رضاى خدا ، با خويشاوندى درگير شديد و با اين همه از خداوند ، آرزوى بهشت و همنشينى پيامبران و ايمنى از عذابش را داريد!
اى آرزومندان از خدا! من بر شما بيمناكم كه عذابى از عذاب هاى او بر شما فرو بارد ؛ زيرا شما از كرامت الهى به مرتبه اى رسيده ايد كه به خاطر آن ، برترى يافته ايد، ولى كسى را كه به خدا منسوب و بدو شهره است ، گرامى نمى داريد ، حال آن كه شما به خاطر خدا ، در ميان بندگانش گرامى شده ايد . فرمان هاى خدا را نقض شده مى بينيد و بر نمى آشوبيد ، در حالى كه براى [ شكسته شدن] پيمان هاى پدرانتان برمى آشوبيد، حال آن كه پيمان رسول خدا تحقير مى شود! نابينايان ، لال ها و زمينگيرشدگان در شهرها رها شده اند و شما به آنان رحم نمى كنيد ؛ نه به اقتضاى جايگاهتان عمل مى كنيد ، و نه به كسى كه در آن جايگاه دست به كار شد ، يارى مى رسانيد، و با چربْ زبانى و سازشكارى ، نزد ستمكارانْ پناه مى جوييد .
اينها همه امورى بود كه خداوند به شما به نهى و اجتناب از آنها فرمان داده است ؛ ولى شما از آن غافليد .
كاش مى فهميديد كه مصيبت شما از همه مردم بيشتر است ؛ چه، به جايگاه هاى عالمان دست يافتيد . اين از آن روى است كه جريان امور و احكام ، به دست عالمان خداشناس و امين بر حلال و حرام اوست، و اكنون اين جايگاه ، از شما سلب شده است؛ و اين از شما سلب نشد، مگر به خاطر جدايى شما از مسير حقّ و اختلافتان در سنّت پس از وجود دليلى آشكار.
و اگر در برابر سختى ها شكيبا بوديد و زحمت ها را به خاطر خدا تحمّل مى كرديد، امور الهى به دست شما مى افتاد و از شما صدور مى يافت و به شما باز مى گشت ؛ اما شما جايگاهتان را در اختيار ستمگران قرارداديد ، و امور الهى را تسليم دست آنان كرديد ، كه به شبهات عمل مى كنند و در شهوات ره مى سپُرَند. گريزتان از مرگ و فريفته شدنتان به زندگى اى كه از شما جدا شدنى است ، آنان را بر امور الهى مسلّط كرده است. شما ناتوانان را به چنگال آنان سپرديد. گروهى از آنان ، در بند بندگى و خشم افتادند ، و گروهى در اداره زندگى به استضعاف كشيده شدند . آنان [ ظالمان] با رأى خود ، حكومت را مى گردانند ، و با هواهاى نفسانى شان ، و سرمشق قرار دادن اشرار و از سر گستاخى بر خداوند جبّار ، لباس خوارى به تن [ هر كس كه خواسته اند ]كرده اند . در هر شهرى سخنورى از آنان بر منبر خود بانگ مى زند.
زمين برايشان خالى و دست [ تطاول] آنان در آن گسترده است و مردم ، تيول آنان اند ، و دست هيچ متجاوزى را از خود دور نمى كنند . برخى گردنكشِ و لجوج اند ، و برخى قدرتمند و بر ناتوانانْ سختگير . [ از آنان ]كسى [ است ]كه فرمانش را مى برند ؛ اما [ خداوند ]آغازگر و فرجامْ ده را نمى شناسد . شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه زمين ، از ستمكارِ بيدادگر و زكات دهنده ستمكار ، و كارگزار نامهربان با مؤمنان ، لبريز است ، و خدا در آنچه كه بر سر آن ستيز برخاسته ايم ، داور است ، و اوست كه در اختلاف ميان ما ، با قضاوت خود داورى خواهد كرد.
خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد ، براى رغبت به سلطنت يا درخواست زيادتى متاع دنيا نبود ؛ بلكه مى خواستيم نشانه هاى دينت را برپا داريم، و اصلاح در شهرهايت را آشكار سازيم ، و بندگان ستمديده ات آرامش يابند، و به واجبات و سنّت ها و احكامت عمل شود .
پس اگر ما را يارى نكنيد ، و با انصاف با ما رفتار ننماييد ، ستمكاران بر شما قدرت خواهند يافت ، و براى خاموش كردن فروغ پيامبرتان خواهند كوشيد ، و خدا ما را بسنده است، و بر او توكّل مى كنيم و به سوى او باز مى گرديم ؛ و بازگشت ، به سوى اوست.


تبليغ بر پايه قرآن و حديث
138

«لَوْلاَ يَنْهَـلـهُمُ الرَّبَّـنِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» . ۱

راجع : آل عمران : 110 ، المائدة : 79 ، التوبة : 71 ، هود : 116 ، لقمان : 17 .

الحديث

۱۴۶.الإمام الحسين عليه السلامفِي الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ: اِعتَبِروا أيُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ أولِياءَهُ مِن سوءِ ثَنائِهِ عَلَى الأَحبارِ إذ يَقولُ : «لَوْلاَ يَنْهَـلـهُمُ الرَّبَّـنِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ» ، وقالَ : «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنم بَنِى إِسْرَ ءِيلَ ـ إلى قَولِهِ ـ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ»۲.
وإنَّما عابَ اللّهُ ذلِكَ عَلَيهِم لِأَنَّهُم كانوا يَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذينَ بَينَ أظهُرِهِمُ المُنكَرَ وَالفَسادَ فَلا يَنهَونَهُم عَن ذلِكَ ؛ رَغبَةً في ما كانوا يَنالونَ مِنهُم ، ورَهبَةً مِمّا يَحذَرونَ ، وَاللّهُ يَقولُ : «فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ»۳ ، وقالَ : «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَـتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» .۴
فَبَدَأَ اللّهُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ فَريضَةً مِنهُ ؛ لِعِلمِهِ بِأَنَّها إذا اُدِّيَت واُقيمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ كُلُّها هَيِّنُها وصَعبُها ؛ وذلِكَ
أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ دُعاءٌ إلَى الإِسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ ، ومُخالَفَةِ الظّالِمِ ، وقِسمَةِ الفَيءِ ، والغَنائِمِ ، وأخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ، ووَضعِها في حَقِّها .
ثُمَّ أنتُم ، أيَّتُهَا العِصابَةُ ، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ ، وبِالخَيرِ مَذكورَةٌ ، وبِالنَّصيحَةِ مَعروفَةٌ ، وبِاللّهِ في أنفُسِ النّاسِ مُهابَةٌ ، يَهابُكُمُ الشَّريفُ ، ويُكرِمُكُمُ الضَّعيفُ ، ويُؤثِرُكُم مَن لا فَضلَ لَكُم عَلَيهِ ولا يَدَ لَكُم عِندَهُ ، تَشفَعونَ فِي الحَوائِجِ إذَا امتَنَعَت مِن طُلاّبِها ، وتَمشونَ فِي الطَّريقِ بِهَيبَةِ المُلوكِ وكَرامَةِ الأَكابِرِ .
ألَيسَ كُلُّ ذلِكَ إنَّما نِلتُموهُ بِما يُرجى عِندَكُم مِنَ القِيامِ بِحَقِّ اللّهِ وإن كُنتُم عَن أكثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرونَ ؟ ! فَاستَخفَفتُم بِحَقِّ الأَئِمَّةِ ، فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعتُم ، وأمّا حَقُّكُم بِزَعمِكُم فَطَلَبتُم . فَلا مالاً بَذَلتُموهُ ، ولا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذي خَلَقَها ، ولا عَشيرَةً عادَيتُموها في ذاتِ اللّهِ ، أنتُم تَتَمَنَّونَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ ومُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وأماناً مِن عَذابِهِ !
لَقَد خَشيتُ عَلَيكُم ، أيُّهَا المُتَمَنّونَ عَلَى اللّهِ ، أن تَحِلَّ بِكُم نَقِمَةٌ مِن نَقِماتِهِ ؛ لِأَنَّكُم بَلَغتُم مِن كَرامَةِ اللّهِ مَنزِلَةً فُضِّلتُم بِها ، ومَن يُعرَفُ بِاللّهِ لا تُكرِمونَ ، وأنتُم بِاللّهِ في عِبادِهِ تُكرَمونَ ! وقَد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَةً فَلا تَفزَعونَ ، وأنتُم لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِكُم تَفزَعونَ ، وذِمَّةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَحقورَةٌ ! وَالعُميُ وَالبُكمُ وَالزَّمنى فِي المَدائِنِ مُهمَلَةٌ لا تَرحَمونَ ، ولا في مَنزِلَتِكُم تَعمَلونَ ، ولا مَن عَمِلَ فيها تُعينونَ ، وبِالإِدهانِ وَالمُصانَعَةِ عِندَ الظَّلَمَةِ تَأمَنونَ !
كُلُّ ذلِكَ مِمّا أمَرَكُمُ اللّهُ بِهِ مِنَ النَّهيِ وَالتَّناهي ، وأنتُم عَنهُ غافِلونَ !
وأنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصيبَةً ؛ لِما غُلِبتُم عَلَيهِ مِن مَنازِلِ العُلَماءِ ، لَو كُنتُم تَشعُرونَ ! ذلِكَ بِأَنَّ مَجارِيَ الاُمورِ وَالأَحكامِ عَلى أيدِي العُلَماءِ بِاللّهِ الاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وحَرامِهِ ، فَأَنتُمُ المَسلوبونَ تِلكَ المَنزِلَةَ ، وما سُلِبتُم ذلِكَ إلاّ بِتَفَرُّقِكُم عَنِ الحَقِّ ، وَاختِلافِكُم فِي السُّنَّةِ بَعدَ البَيِّنَةِ الواضِحَةِ !
ولَو صَبَرتُم عَلَى الأَذى وتَحَمَّلتُمُ المَؤونَةَ في ذاتِ اللّهِ ، كانَت اُمورُ اللّهِ عَلَيكُم تَرِدُ ، وعَنكُم تَصدُرُ ، وإلَيكُم تَرجِعُ ؛ ولكِنَّكُم مَكَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِكُم ، وَاستَسلَمتُم اُمورَ اللّهِ في أيديهِم ! يَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ ، ويَسيرونَ فِي الشَّهَواتِ ، سَلَّطَهُم عَلى ذلِكَ فِرارُكُم مِنَ المَوتِ ، وإعجابُكُم بِالحَياةِ الَّتي هِيَ مُفارِقَتُكُم ، فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ في أيديهِم ؛ فَمِن بَينِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ ، وبَينِ مُستَضعَفٍ عَلى مَعيشَتِهِ مَغلوبٍ ، يَتَقَلَّبونَ فِي المُلكِ بِآرائِهِم ، ويَستَشعِرونَ الخِزيَ بِأَهوائِهِمُ ؛ اقتِداءً بِالأَشرارِ وجُرأَةً عَلَى الجَبّارِ ، في كُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلى مِنبَرِهِ خَطيبٌ يَصقَعُ.
فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَةٌ ، وأيديهِم فيها مَبسوطَةٌ ، وَالنّاسُ لَهُم خَوَلٌ ، لا يَدفَعونَ يَدَ لامِسٍ ، فَمِن بَينِ جَبّارٍ عَنيدٍ ، وذي سَطوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَديدٍ ، مُطاعٍ لا يَعرِفُ المُبدِئَ المُعيدَ ، فَيا عَجَبا ! ومالي ( لا ) أعجَبُ وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ ، ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ ، وعامِلٍ عَلَى المُؤمِنينَ بِهِم غَيرِ رَحيمٍ ! فَاللّهُ الحاكِمُ في ما فيهِ تَنازَعنا ، وَالقاضي بِحُكمِهِ في ما شَجَرَ بَينَنا !
اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم يَكُن ما كانَ مِنّا تَنافُساً في سُلطانٍ، ولاَ التِماساً مِن فُضولِ الحُطامِ ، ولكِن لِنُرِيَ المَعالِمَ مِن دينِكَ ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ في بِلادِكَ ، ويَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِكَ ، ويُعمَلَ بِفَرائِضِكَ وسُنَنِكَ وأحكامِكَ، فَإِن لَم تَنصُرونا وتُنصِفونا قَوِيَالظَّلَمَةُ عَلَيكُم، وعَمِلوا في إطفاءِ نورِنَبِيِّكُم. وحَسبُنَا اللّهُ، وعَلَيهِ تَوَكَّلنا، وإلَيهِ أنَبنا، وإلَيهِ المَصيرُ. ۵

1.المائدة : ۶۳ .

2.المائدة : ۷۸ و ۷۹ .

3.المائدة : ۴۴ .

4.التوبة : ۷۱ .

5.تحف العقول : ۲۳۷ ـ ۲۳۹ ، بحار الأنوار : ۱۰۰ / ۷۹ / ۳۷ .

  • نام منبع :
    تبليغ بر پايه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    حسينی، سيد حميد؛ نصيری، علي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1380
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73770
صفحه از 490
پرینت  ارسال به